گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
سوره کهف




ذوالقرنین یا کورش کبیر ؟
83 وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَاَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرا
سؤال میکنند ، بگو به زودي گوشهاي از سرگذشت او را براي شما بازگو خواهم کرد. « ذوالقرنین » و از تو درباره
در این که ذوالقرنین که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق
میشود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است ، نظرات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است
.
نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین میخوانند . « اسکندر مقدونی » اول : بعضی معتقدند او کسی جز
خوانده « تُبَّع » بوده ( پادشاهان یمن به نام « یمن » دوم : جمعی از مورخین معتقدند ذوالقرنین یکی از پادشاهان
است ) . « تَبابِعَۀ » میشدند که جمع آن
( جزء شانزدهم ( 13
که روزي « ابوالکلام آزاد » سومین : نظریه که ضمنا جدیدترین آنها محسوب میشود همان است که دانشمند معروف اسلامی
( وزیر فرهنگ کشور هند بود ، درکتاب محققانهاي که در این زمینه نگاشته است آمده است .( 1
پادشاه هخامنشی است . « کورش کبیر » طبق این نظریه ذوالقرنین همان
از آنجا که نظریه اوّل و دوّم تقریبا هیچ مدرك قابل ملاحظه تاریخی ندارد به همین دلیل بحث را بیشتر روي نظریه سوّم متمرکز
میکنیم و در اینجا لازم میدانیم به چند امر دقیقا توجه شود:
صاحب دو قرن) چرا به این نام نامیده شدهاست ؟ ) « ذوالقرنین » الف : نخستین مطلبی که در اینجا جلب توجه میکند این است که
بعضی معتقدند این نامگذاري به خاطر آن است که
انتشار یافته است . « ذوالقرنین یا کورش کبیر » -1 این کتاب به فارسی ترجمه شده و به نام
14 ) سوره کَهف )
او به شرق و غرب عالم رسید که عرب از آن تعبیر به قَرْنَیِالشَّمْسِ(دو شاخآفتاب)میکند .
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن زندگی یا حکومت کرد و در اینکه مقدار قرن چه
اندازه است نیز نظرات متفاوتی دارند .
صفحه 12 از 63
بعضی میگویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد .
ب : از قرآن مجید بهخوبیاستفاده میشودکه ذوالقرنین داراي شش صفت ممتاز بود :
خداوند اسباب پیروزيها را در اختیار او قرار داد .
اوسهلشگرکشیمهمداشت: نخست بهغرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقهاي که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشته
و در هریک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد که شرح صفات آنها در تفسیر آیات میآید .
( جزء شانزدهم ( 15
او مردمؤمن و موحّد و مهربانیبود و ازطریق عدل و داد منحرف نمیشد و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود .
او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود و به مال و ثروت دنیا علاقهاي نداشت .
او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز .
اوسازنده یکیاز مهمترینونیرومندترینسدهااست، سدي که در آن به جاي آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد ( و اگر
مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحتالشعاع این فلزات بود ) و هدف او از ساختن این سد کمک به
گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یأجوج و مأجوج بوده است .
اوکسیبودهکهقبلازنزول قرآن نامش درمیانجمعیاز مردم شهرت داشت و لذا قریش یا یهود از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله درباره آن
. « یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَیْنِ : از تو درباره ذوالقرنین سؤال میکنند » : سؤال کردند ، چنان که قرآن میگوید
16 ) سوره کَهف )
اما از قرآن چیزي که صریحا دلالت کند او پیامبر بوده استفاده نمیشود هرچند تعبیراتی در قرآن هست که اشعار به این معنی دارد
چنانکه در تفسیر آیات آینده میآید .
او پیامبر نبود بلکه » : از بسیاري روایات اسلامی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمهاهلبیت علیهمالسلام نقل شده نیز میخوانیم
(1). « بنده صالحی بود
ج اساس قول سوم ( ذوالقرنین کورش کبیر بوده است ) به طور بسیار فشرده بر دو اصل استوار است :
نخست این که : سؤال کنندگان درباره این مطلب از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله طبق روایاتی که در شأن نزول آیات نازل
شده است یهود بودهاند و یا قریش به تحریک یهود ، بنابراین باید ریشه این مطلب را در کتب یهود پیدا کرد .
ازمیان کتب معروف یهود به کتاب دانیال فصل هشتم بازمیگردیم،
جلد 3 ، به صفحات 294 و 295 مراجعه شود . ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 17
در سال سلطنت " بَلْ شَصَّر " به من که دانیالم رؤیایی مرئی شد بعد از رؤیایی که اولًا به من مرئی » : در آنجا چنین میخوانیم
شده بود و در رؤیا دیدم و هنگام دیدنم چنین شد که من در قصر " شوشان " که در کشور " عیلام " است بودم و در خواب دیدم
که درنزد نهر" اُولاي "هستم و چشمان خود را برداشته نگریستم و اینک قوچی در برابر نهر بایستاد و صاحب دو شاخ بود و
شاخهایش بلند ... و آن قوچ را به سمت " مغربی " و " شمالی " و " جنوبی " شاخ زنان دیدم و هیچ حیوانی در مقابلش مقاومت
(1).«... نتوانست کرد و از اینکه احدي نبود که از دستش رهایی بدهد لهذا موافق رأي خود عمل مینمود و بزرگ میشد
چنین نقل شده : جبرئیل بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود : « دانیال » پس از آن در همین کتاب از
قوچ صاحب دو شاخ که دیدي ملوك مدائن و
. فصل هشتم، جملههاي 1 4 ،« دانیال » -1 کتاب
صفحه 13 از 63
18 ) سوره کَهف )
فارس است ( یا ملوك ماد و فارس ) .
یهود از بشارت رؤیاي دانیال چنین دریافتند که دوران اسارت آنها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس و پیروز شدنش بر شاهان
بابل ، پایان میگیرد و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد .
در صحنه حکومت ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی ساخت و سلطنتی بزرگ از آن دو « کورش » چیزي نگذشت که
پدید آورد و همانگونه که رؤیاي دانیال گفته بود که آن قوچ شاخهایش را به غرب و شرق و جنوب میزند کورش نیز در
هر سه جهت فتوحات بزرگی انجام داد .
یهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطین به آنها داد .
آنگاه در خصوص کورش میفرماید که شبان من » : فصل 44 شماره 28 چنین میخوانیم « اشعیا » جالب اینکه در تورات درکتاب
. « اوست و تمامی مشیّتم را به اتمام رسانده به اورشلیم خواهد گفت که بنا کرده خواهی شد
( جزء شانزدهم ( 19
این جمله نیز قابل توجه است که در بعضی از تعبیرات تورات، از کورش تعبیر به عقاب مشرق و مرد تدبیر که از مکان دور خوانده
.( خواهد شد آمده است ( کتاب اشعیا، فصل 46 ، شماره 11
مجسمهاي از کورش کشف شد که تقریبا به قامت « مُرْغاب » دوم : اینکهدر قرن نوزدهم میلادي در نزدیکی استخر در کنار نهر
یک انسان است و کورش را در صورتی نشان میدهد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد و تاجی به سردارد
که دو شاخ همانند شاخهاي قوچ در آن دیده میشود .
این مجسمه که نمونه بسیار پرارزشی از فنّ حجّاري قدیم است آنچنان جلب توجه دانشمندان را نمود که گروهی از دانشمندان
آلمانی فقط براي تماشاي آن به ایران سفرکردند.
» به « کورش » از تطبیق مندرجات تورات با مشخصات این مجسمه این احتمال در نظر این دانشمند کاملًا قوّت گرفت که نامیدن
صاحب دو شاخ ) از چه ریشهاي مایه میگرفت و ) « ذوالقرنین
20 ) سوره کَهف )
همچنین چرا مجسمه سنگی کورش داراي بالهایی همچون بال عقاب است و به این ترتیب بر گروهی از دانشمندان مسلّم شد که
شخصیت تاریخی ذوالقرنین از این طریق کاملًا آشکار شده است .
آنچه این نظریهرا تأییدمیکند اوصافاخلاقی است که در تاریخ براي کورش نوشتهاند.
فرمان داد تا سپاهیانش جز به روي جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه « کورش » : هِرُدُوت مورخ یونانی مینویسد
خود را خم کند او را نکشند و لشگر کورش فرمان او را اطاعت کردند به طوري که توده ملت ، مصائب جنگ را احساس
نکردند.
درباره او مینویسد : کورش پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود ، مانند دیگر پادشاهان به اندوختن « هِرُدُوت » و نیز
مال حرص نداشت بلکه نسبت به کرم و عطا حریص بود ، ستم زدگان را از عدل و داد برخوردار میساخت و هرچه را متضمن خیر
بیشتر بود دوست میداشت .
( جزء شانزدهم ( 21
مینویسد : کورش پادشاه عاقل و مهربانبود و بزرگیملوك با فضایلحکماء در او جمع بود، همّتی « ذي نوفن » و نیز موّرخ دیگر
فائق و جودي غالب داشت ، شعارش خدمت انسانیّت و خوي او بذل عدالت بود و تواضع و سماحت در وجود او جاي کبر و عجب
صفحه 14 از 63
را گرفته بود .
جالب اینکه این موّرخان که کورش را این چنین توصیف کردهاند از تاریخنویسان بیگانه بودند نه از قوم یا ابناء وطن او ، بلکه اهل
بهدست کورش شکست بزرگی « لیدیا » یونان بودند و میدانیم مردم یونان به نظر دوستی به کورش نگاه نمیکردند ، زیرا با فتح
براي ملت یونان فراهم گشت .
طرفداران این عقیده میگویند اوصاف مذکور در قرآن مجید درباره ذوالقرنین با اوصاف کورش تطبیق میکند .
ازهمه گذشته کورش سفرهایی به شرق ، غرب و شمال انجام داد که درتاریخ زندگانیش بهطور مشروح آمده است و با سفرهاي
سهگانهاي که در قرآن ذکر شده قابل انطباق میباشد:
22 ) سوره کَهف )
که در قسمت شمال آسیاي صغیر قرار داشت صورت گرفت و این کشور نسبت « لیدیا » نخستین لشگرکشی کورش به کشور
به مرکز حکومت کورش جنبه غربی داشت .
هرگاه نقشه ساحل غربی آسیاي صغیر را جلو روي خود بگذاریم خواهیمدید که قسمتاعظم ساحل در خلیجکهاي کوچک غرق
که خلیج صورت چشمهاي به خود میگیرد . « اِزْمیر » میشود ، مخصوصا در نزدیکی
قرآن میگوید : ذوالقرنین در سفر غربیش احساس کرد خورشید در چشمه گلآلودي فرومیرود .
این صحنه همان صحنهاي بود که کورش به هنگام فرورفتن قرص آفتاب ( در نظر بیننده ) در خلیجکهاي ساحلی مشاهده
کرد .
صورت « لیدیا » میگوید : این هجوم شرقی کورش بعد از فتح « هِرُدُوت » لشگرکشی دوّم کورش به جانب شرق بود ، چنانکه
گرفت ، مخصوصا طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی کورش را به این حمله واداشت .
( جزء شانزدهم ( 23
اشاره به سفر کورش به منتهاي شرق است « حَتّی اِذابَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْرا » تعبیرقرآن
که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع میکند که در برابر تابش آن سایبانی ندارند اشاره به اینکه آن قوم بیابان گرد و
صحرانورد بودند .
کورش لشگرکشی سومی داشت که به سوي شمال ، به طرف کوههاي قفقاز بود ، تا به تنگه میان دو کوه رسید و براي جلوگیري از
هجوم اقوام وحشی با درخواست مردمی که در آنجا بودند در برابر تنگه سدّ محکمی بنا کرد .
نشان داده « تِفْلیس » و « ولادي کیوکز » نامیده میشود که در نقشههاي موجود میان « داریال » این تنگه در عصر حاضر تنگه
میشود ، در همانجا که تاکنون دیوار آهنی موجود است ، این دیوار همان سدي است که کورش بنا نموده زیرا اوصافی که قرآن
درباره سد ذوالقرنین
24 ) سوره کَهف )
بیان کرده کاملًا بر آن تطبیق میکند .
( این بود خلاصه آن چه در تقویت نظریه سوم بیان شده است . ( 1
سرگذشت عجیب ذوالقرنین
گروهی از قریش به این فکر افتادند که پیامبر اسلام را به اصطلاح آزمایش کنند ، پس از مشاوره با یهود مدینه سه مسأله
طرح کردند : یکی تاریخچه اصحاب کهف ، دیگري مسأله روح و سوم سرگذشت ذوالقرنین که پاسخ مسأله روح در سوره
صفحه 15 از 63
اِسْراء آمده و پاسخ دو سؤال دیگر در همین سوره کهف .
اکنون نوبت داستان ذوالقرنین است :
سوره کهف اشاره به سه داستان شده که هرچند ظاهرا با هم مختلف هستند اما داراي یک قدر مشترك میباشند ، ( داستان اصحاب
کهف و موسی و خضر و ذوالقرنین ) این هر سه مشتمل بر مسایلی است
مراجعه شود . « فرهنگ قصص قرآن » و « ذوالقرنین یا کورش کبیر » -1 به کتاب
( جزء شانزدهم ( 25
که ما را از محدوده زندگی معمولی بیرون میبرد و نشان میدهد که عالم و حقایق آن منحصر به آنچه میبینیم و به آن خو
گرفتهایم نیست .
داستان ذوالقرنین درباره کسی است که افکار فلاسفه و محققان را از دیر زمان تاکنون به خود مشغول داشته و براي
شناخت او تلاش فراوان کردهاند .
ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین ، که مجموعا 16 آیه است میپردازیم که قطع نظر از شناخت تاریخی شخص او خود
درسی است بسیار آموزنده و پر از نکتهها .
سپس براي شناخت شخص او با استفاده از قراین موجود در این آیات و روایات و گفتار مورخان وارد بحث میشویم .
او سخن میگوییم و آنچه از نظر قرآن اهمیت دارد همان موضوع اول است . « شخصیت » و به تعبیر دیگر ما نخست از
. «... وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَیْنِ » : نخستین آیه میگوید
معمولًا براي آینده « سین » با توجه به اینکه « سَاَتْلُوا » تعبیر به
26 ) سوره کَهف )
نزدیک است ، درحالی که در این مورد پیامبر صلیاللهعلیهوآله بلافاصله از ذوالقرنین سخن میگوید ممکن است براي رعایت ادب
در سخن بوده باشد ، ادبی که آمیخته با ترك عجله و شتابزدگی است ، ادبی که مفهومش دریافت سخن از خدا و سپس
بیان براي مردم است .
آغاز این آیه نشان میدهد که داستان ذوالقرنین در میان مردم قبلًا مطرح بوده منتها اختلافات یا ابهاماتی آن را فراگرفته بود ، به
همین دلیل از پیامبر صلیاللهعلیهوآله توضیحات لازم را در این زمینه خواستند .
ضرورت بکارگیري بهترین ابزار در مدیریت کشورها
لارْضِ وَ اتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبا 􀂚 84 اِنّا مَکَّنّا لَهُ فِیا
ما به او در روي زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هرچیز را در اختیارش نهادیم .
85 فَاَتْبَعَ سَبَبا
( جزء شانزدهم ( 27
او از این اسباب پیروي ( و استفاده ) کرد .
خداوند اسباب وصول به هرچیزيرا دراختیار ذوالقرنین گذاردهبود : عقل و درایت کافی ، مدیریت صحیح ، قدرت و قوت ، لشگر
و نیروي انسانی و امکانات مادي خلاصه آنچه از وسایل معنوي و مادي براي پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در
اختیار او نهادیم .
86 حَتّی اِذابَلَغَ مَغْرِبَالشَّمْسِ وَجَ دَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَۀٍ وَ وَجَ دَ عِنْدَها قَوْما قُلْنا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ اِمّا اَنْ تُعَذِّبَ وَ اِمّا اَنْ تَتَّخِذَ
صفحه 16 از 63
فیهِمْ حُسْنا
تا بهغروبگاهآفتاب رسید(درآنجا)احساسکرد که خورشید در چشمه ( یا دریا )ي تیره و گلآلودي فرو میرود و در آنجا قومی
را یافت ، ما گفتیم اي ذوالقرنین ! آیا میخواهی مجازات کنی و یا پاداش نیکویی را درباره آنها انتخاب نمایی ؟
« لجن » در اصل به معنی گل سیاه بدبو و یا به تعبیر دیگر « حَمِئَۀ »
28 ) سوره کَهف )
است و این نشان میدهد که سرزمینی را که ذوالقرنین به آن رسیده بود داراي لجنزارهاي فراوان بود ، به طوري که ذوالقرنین به
هنگام غروب آفتاب احساس میکرد خورشید در آن لجنزارها فرومیرود ، همانگونه که همه مسافران دریا و ساحلنشینان چنین
احساسی را درباره خورشید دارند که در دریا غروب میکند و یا از دریا سربرمیآورد .
ما به ذوالقرنین گفتیم ) میخواهند نبوت او را استفاده کنند، ولیایناحتمالنیز وجودداردکه منظور ) « قُلْنا » بعضیاز مفسران از تعبیر
از این جمله الهام قلبی باشد که در مورد غیر پیامبران نیز وجود داشته اما نمیتوان انکار کرد که این تعبیر بیشتر نبوت را در نظر
انسان مجسم میکند .
87 قالَ اَمّامَنْظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ اِلی رَبِّه فَیُعَذِّبُهُ عَذابا نُکْرا
گفت: اما کسانیکه ستم کردهاند آنها را مجازات خواهیم کرد سپس ، به سوي پروردگارشان بازمیگردند و خدا آنها را
مجازات شدیدي خواهد نمود .
( جزء شانزدهم ( 29
به معنی ناشناخته است، یعنی عذاب ناشناختهاي که هرگز آن را باور نمیکرد . « مُنْکَرْ » از ماده « نُکْر »
این ظالمان و ستمگران هم مجازات این دنیا را میچشند و هم عذاب آخرت را .
88 وَ اَمّا مَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحا فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ اَمْرِنا یُسْرا
و اما کسیکه ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نیکو خواهد داشت و ما دستور آسانی به او خواهیم داد .
هم با گفتار نیک با او برخورد خواهیم کرد و هم تکالیف سخت و سنگین بر دوش او نخواهیم گذارد و خراج و
مالیات سنگین نیز از او نخواهیم گرفت .
گویا هدف ذوالقرنین از این بیان اشاره به این است که مردم در برابر دعوت من به توحید و ایمان و مبارزه با ظلم و شرك
و فساد ، به دو گروه تقسیم خواهند شد : کسانی که تسلیم این برنامه سازنده الهی شوند مطمئنا پاداش نیک خواهند داشت و
در امنیت و آسودگی خاطر زندگی خواهند کرد .
30 ) سوره کَهف )
اما آنها که در برابر این دعوت موضعگیري خصمانه داشته باشند و به شرك و ظلم و فساد ادامه دهند مجازات خواهند
شد .
معلوم میشود که ظلم در اینجا به معنی شرك و عمل ناصالح است که از « مَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحا » با « مَنْ ظَلَمَ » ضمنا از مقابله
میوههاي تلخ درخت شوم شرك میباشد .
89 ثُمَّ اَتْبَعَ سَبَبا
سپس (بار دیگر) از اسبابی که در اختیار داشت بهره گرفت .
90 حَتّیاِذابَلَغَمَطْلِعَالشَّمْسِ وَجَدَهاتَطْلُعُ عَلیقَوْمٍلَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْرا
تا به خاستگاه خورشید رسید ( در آنجا ) مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب براي آنها پوششی
صفحه 17 از 63
قرار نداده بودیم .
( جزء شانزدهم ( 31
سفر خود را به غرب پایان داد سپس عزم شرق کرد. « ذوالقرنین »
.« در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که جز آفتاب براي آنها پوششی قرار نداده بودیم »
احتمالی که در تفسیر این جمله گفتهاند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درختبود و چیزي که آنها را از آفتاب
( بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت .( 1
91 کَذلِکَ وَ قَدْ اَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْرا
(آري)اینچنینبود(کار ذوالقرنین)و مابهخوبیاز امکاناتیکه نزد او بود آگاه بودیم .
بعضیاز مفسران این احتمال را در تفسیر آیه دادهاند که جمله فوق
( اشارهاياستبههدایتالهینسبتبهذوالقرنیندربرنامههاوتلاشهایش.( 2
ذیل آیه مورد بحث . « فخر رازي » و « فیظلال » -1
32 ) سوره کَهف )
92 ثُمَّ اَتْبَعَ سَبَبا
( باز ) از اسباب مهمی ( که در اختیار داشت ) استفاده کرد .
93 حَتّی اِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْما لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا
( و همچنان به راه خود ادامه داد ) تا به میان دو کوه رسید و در آنجا گروهی غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنی را
نمیفهمیدند .
اشاره به اینکه او به یک منطقه کوهستانی رسید و در آنجا جمعیتی ( غیر از دو جمعیتی که در شرق و غرب یافته بود ) مشاهده
کرد که از نظر تمدن در سطح پایینی بودند ، چرا که یکی از روشنترین نشانههاي تمدن انسانی ، همان سخن گفتن
او است .
لا یَکادُونَ » بعضی نیز این احتمال را دادهاند که منظور از جمله
. جلد 13 ، صفحه 391 ، « المیزان » -1
( جزء شانزدهم ( 33
این نیست که آنها به زبانهاي معروف آشنا نبودند ، بلکه آنها محتواي سخن را درك نمیکردند ، یعنی از « یَفْقَهُونَ قَوْلًا
نظر فکري بسیار عقب مانده بودند .
لارْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجا عَلی اَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدّا 􀂚 94 قالوُا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ اِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی ا
( آن گروه به او ) گفتند : اي ذوالقرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فسادمیکنند آیاممکناست ما هزینهاي براي تو قرار دهیم
که میان ما و آنها سدي ایجاد کنی ؟
از این جمله استفاده میشود که آن جمعیت از نظر امکانات اقتصادي وضع خوبی داشتند ، اما از نظر صنعت و فکر و نقشه ناتوان
بودند ، لذا حاضر شدند هزینه این سدّ مهم را بر عهده گیرند مشروط بر این که ذوالقرنین طرح و ساختمان آن را
پذیرا گردد .
یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند ؟
صفحه 18 از 63
34 ) سوره کَهف )
. در قرآن مجید در دو سوره از یأجوج و مأجوج سخن به میان آمده، یکی در آیه مورد بحث و دیگر در سوره انبیاء آیه 96
آیات قرآن به خوبی گواهی میدهد که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدي براي
ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشتهاند .
» فصل بیستم از آنها به عنوان « یُوحَنّا » فصل سی و هشتم و فصل سی و نهم و در کتاب رؤیاي « حِزْقیل » در تورات در کتاب
یاد شده است که معرّب آن یأجوج و مأجوج میباشد . « مأگوگ » و « گوگ
از مجموع گفتههاي تورات استفاده میشود که مأجوج یا یأجوج ، « المیزان » به گفته مفسر بزرگ ، علامه طباطبایی در
( گروه یا گروههاي بزرگی بودند که در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگی داشتند مردمی جنگجو و غارتگر بودند .( 1
. جلد 13 ، صفحه 411 ، « المیزان » -1
( جزء شانزدهم ( 35
دلایل فراوانی از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقی زمین در نواحی مغولستان در زمانهاي گذشته گویی چشمه
جوشانی از انسان وجود داشته ، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد میکردند و پس از کثرت و فزونی به سمت شرق، یا
جنوبسرازیر میشدند و همچون سیل روانی این سرزمینها را زیر پوشش خود قرارمیدادند و تدریجا درآنجا ساکن
میگشتند .
براي حرکت سیل آساي این اقوام ، دورانهاي مختلفی در تاریخ آمده است که یکی از آنها دوران هجوم این قبایل وحشی در
بود که تمدن امپراطوري روم را از میان بردند . « آتیلا » قرن چهارم میلادي تحت زمامداري
و دوران دیگر که ضمنا آخرین دوران هجوم آنها محسوب میشود در قرن دوازدهم میلادي به سرپرستی چنگیزخان صورت
گرفت که بر ممالک اسلامی و عربی ، هجوم آوردند و بسیاري از شهرها از جمله بغداد را ویران نمودند .
36 ) سوره کَهف )
در عصر کورش نیز هجومی از ناحیه آنها اتفاق افتاد که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بود ، ولی در این تاریخ ، حکومت
متحد ماد و پارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیاي غربی از حملات این قبایل آسوده شد .
به این ترتیب نزدیک به نظر میرسد که یأجوج و مأجوج از همین قبایل وحشی بودهاند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن
( منطقه تقاضاي جلوگیري از آنها را از وي نمودند و او نیز اقدام به ساختن سد معروف ذوالقرنین نمود .( 1
کورش کبیر مبتکر تکنولوژي جدید سدّ سازي
95 قالَ ما مَکَّنّی فیهِ رَبّی خَیْرٌ فَاَعینُونی بِقُوَّةٍ اَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْما
مراجعه نمایید. « فرهنگ قصص قرآن » و « ذوالقرنین یا کورش کبیر » -1 برايتوضیح بیشتر بهکتاب
( جزء شانزدهم ( 37
( ذوالقرنین ) گفت : آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتراست (از آنچه شما پیشنهادمیکنید) مرا بانیرویی یاري کنید ،تا میان
شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم .
دراصل به معنی پرکردن شکاف بهوسیله سنگ است ، ولی بعدا به معنی وسیعتري که شامل هرگونه سد و حتی شامل « رَدْم »
وصله کردن لباسمیشود گفتهشدهاست .
به سد محکم و نیرومند گفته میشود ( 1) و طبق این تفسیر ذوالقرنین به آنها قول داد که « رَدْم » جمعی از مفسران معتقدند که
صفحه 19 از 63
سدّي بیش از آنچه انتظار دارند بنا کند .
در « راغب » ضمنا باید توجه داشت که سَدّ و سُدّ به یک معنی است و آن حایلی است که میان دوچیز ایجاد میکنند، ولی به گفته
مفردات بعضی میان این دو فرق گذاشتهاند ، اولی را مصنوع انسان و دومی را حایلهاي طبیعی دانستهاند .
. « تفسیر کبیر » و « تفسیر صافی » ،« روح المعانی » -1
38 ) سوره کَهف )
96 اتُونی زُبَرَ الْحَدیدِ حَتّی اِذا سَاوي بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتّی اِذا جَعَلَهُ نارا قالَ اتُونی اُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرا
قطعاتبزرگآهنبرايمنبیاورید(و آنهارا بهروي همچید) تا کاملاً میاندوکوهرا پوشانید، سپس گفت: (آتشدر اطراف آن
بیافروزید و ) در آتش بدمید ، ( آنها دمیدند ) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت: (اکنون) مس ذوب شده براي من
بیاورید تا به روي آن بریزم .
به معنی قطعات بزرگ و ضخیم آهن است . « زُبْرَة » جمع « زُبَر »
در اینجا به معنی کناره کوه است و از این تعبیر روشن میشود که میان دو کناره کوه شکافی بوده که یأجوج و « صَ دَف »
مأجوج از آن وارد میشدند ، ذوالقرنین تصمیم داشت آن را پر کند .
تا کاملاً میان دو کوه را » هنگامی که قطعات آهن آماده شد ، دستور چیدن آنها را به روي یکدیگر صادر کرد
. « پوشاند : حَتّی اِذا ساوي بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ
( جزء شانزدهم ( 39
به هر حال سومین دستور ذوالقرنین این بود که به آنها گفت مواد آتشزا ( هیزم و مانند آن ) بیاورید و آن را در دوطرف این سد
در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را ، سرخ و گداخته کرد : قالَ انْفُخُوا حَتّی اِذا » قرار دهید و با وسایلی که در اختیار دارید
. « جَعَلَهُ نارا
در حقیقت او میخواست ، از این طریق قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سدّ یکپارچهاي بسازد و با این طرح عجیب ، همان
کاري را که امروز بهوسیله جوشکاري انجام میدهند انجام داد ، یعنی به قدري حرارت به آهنها داده شد که کمی
نرم شدند و به هم جوش خوردند .
گفت مس ذوب شده براي منبیاورید تا بهروي این سد بریزم: قالَاتُونی اُفْرِغْ عَلَیْهِ » : سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد
.« قِطْرا
و به این ترتیب مجموعه آن سدّ آهنین را با لایهاي از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد .
40 ) سوره کَهف )
بعضی از مفسران نیز گفتهاند که در دانش امروز به اثبات رسیده که اگر مقداري مس به آهن اضافه کنند مقاومت آن را بسیار
زیادتر میکند ، ذوالقرنین چون از حقیقت آگاه بود اقدام به چنین کاري کرد .
97 فَمَا اسْطاعُوا اَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَااسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا
( سرانجام آنچنان سد نیرومندي ساخت )که آنها قادر نبودندازآن بالاروندونمیتوانستندنقبی در آنایجاد کنند.
آن گروه مفسد، قادر نبودند از آن بالا بروند و نه قادر بودند در آن نقبی » سرانجام این سد به قدري نیرومند و مستحکم شد که
.« ایجاد کنند
پیشرفت صنعتی در سایه لطف الهی محقق میشود
صفحه 20 از 63
98 قالَ هذا رَحْمَۀٌ مِنْ رَبّی فَاِذا جاءَ وَعْدُ رَبّی جَعَلَهُ دَکّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبّی حَقّا
گفت این از رحمت پروردگار من است اما هنگامیکه وعده پروردگارم فرا رسد آنرا درهم میکوبد و وعده پروردگارم حق
است .
( جزء شانزدهم ( 41
در اینجا ذوالقرنین با اینکه کار بسیار مهمی انجام داده بود و طبق روش مستکبران میبایست به آن مباهات کند و
اظهار داشت که این » برخود ببالد و یامنتی بر سر آن گروه بگذارد ، اما چون مرد خدا بود، با نهایت ادب چنین
.« از رحمت پروردگار من است : قالَ هذا رَحْمَۀٌ مِنْ رَبّی
اگر علم و آگاهی دارم و به وسیله آن میتوانم چنین گام مهمی بردارم از ناحیه خدا است و اگر قدرت و نفوذ سخن دارم آن هم از
ناحیه او است . و اگر چنین مصالحی در اختیار من قرار گرفت آن هم از برکت رحمت واسعه پروردگار است ، من چیزي از خود
ندارم که بر خویشتن ببالم و کار مهمی نکردهام که بر گردن بندگان خدا منت گذارم .
هنگامی که فرمان پروردگارم فرارسد آن را » سپس این جمله را اضافه کرد که گمان نکنید این یک سد جاودانی و ابدي است نه
. « درهم میکوبد و بهیک سرزمینصاف و هموار مبدل میسازد
42 ) سوره کَهف )
ذوالقرنین در این گفتارش به مسأله فناء دنیا و درهم ریختن سازمان آن در آستانه رستاخیز اشاره میکند .
99 وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعا
در آنروز ( که جهان پایان میگیرد ) ما آنها را چنان رها میکنیم که درهم موج میزنند و در صور دمیده میشود و ما
همه را جمع میکنیم .
یا به خاطر فزونی و کثرت انسانها در آن صحنه است همانگونه که در تعبیرات معمولی نیز « یَمُوجُ » تعبیر به
میگوییم در فلان جریان جمعیت موج میزد و یا به خاطر اضطراب و لرزهاي است که به اندام انسانها در آن روز
میافتد، گویی همچون امواج آب پیکر آنها میلرزد.
از مجموع آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که در پایان جهان و آغاز جهان دیگر ، دو تحول عظیم انقلابی در عالم رخ میدهد
:
( جزء شانزدهم ( 43
نخستین تحول ، فناي موجودات و انسانها در یک برنامه ضربتی است و دومین برنامه که معلوم نیست چه اندازه با برنامه نخست
» فاصله دارد . برانگیخته شدن مردگان آن هم با یک برنامه ضربتی دیگر است ، که از این دو برنامه در قرآن به عنوان
دمیدن در شیپور ) تعبیر شده است . ) « نَفْخ صُور
« وَ تَرَکْنا بَعْ َ ض هُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی بَعْضٍ » از علی نقل شده که امام در تفسیر جمله « اَصْ بَغ نُباتَۀ » در اینجا روایتی از
( میفرماید منظور روز قیامت است .( 1
نوجوانان عزیز مراقب سرمایههاي خود باشید
لاخْسَرینَ اَعْمالًا 􀂚 103 قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِا
بگو : آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین ( مردم ) کیانند .
104 اَلَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ
صفحه 21 از 63
طبق نقل تفسیر المیزان ، ذیل آیه موردبحث ) . ) « تفسیر عیاشی » -1
44 ) سوره کَهف )
اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا
آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم ( و نابود ) شده ، با اینحال گمان میکنند کار نیک انجام میدهند .
مسلما مفهوم خسران تنها این نیست که انسان منافعی را از دست بدهد بلکه خسران واقعی آن است که اصل سرمایه را نیز از کف
دهد ، چه سرمایهاي برتر و بالاتر از عقل و هوش و نیروهاي خدا داد و عمر و جوانی و سلامت است ؟ همینها که محصولش اعمال
انسان است و عمل ما تبلوري است از نیروها و قدرتهاي ما .
هنگامی که این نیروها تبدیل به اعمال ویرانگر یا بیهودهاي شود گویی همه آنها گم و نابود شدهاند ، درست به این میماند که
انسان سرمایه عظیمی همراه خود به بازار ببرد اما در وسط راه آن را گم کند و دست خالی برگردد .
باشد ( چون تمیز معمولًا مفرد است ) این « اَخْسَرینَ عَمَلًا » شده در حالی که باید « اَخْسَرینَ اَعْمالًا » جالب اینکه دراینجا تعبیر به
( جزء شانزدهم ( 45
تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که آنها فقط در یک بازار عمل گرفتار زیان و خسران نشدهاند بلکه جهل مرکبشان ، سبب
خسران در همه برنامههاي زندگی و تمام اعمال و کارهایشان شده است . به تعبیر دیگر گاه انسان دریک رشته تجارت زیان
میکند و دریک رشته دیگر سود و در پایان سال آنها را روي هم محاسبه کرده میبیند چندان زیانی نکرده است ، ولی بدبختی
گویا اشاره به این حقیقت است « گم شدن » آن است که انسان در تمام رشتههایی که سرمایهگذاري کرده زیان کند. ضمنا تعبیر به
که اعمال انسان به هر صورت در عالم نابود نمیشود ، همانگونه که ماده و انرژيهاي جهان هرچند دائما تغییر شکل میدهند اما
به هرحال از بین نمیروند ، ولی گاه گم میشوند ، چون آثار آنها به چشم نمیخورد و هیچگونه استفاده از آن نمیگردد ،
همانند سرمایههاي گم شدهاي که از دسترس ما خارج و بلااستفاده است .
105 اوُلئِکَ الَّذینَ کَفَرُوا بِایاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِه فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ وَزْنا
46 ) سوره کَهف )
آنها کسانیهستند که به آیات پروردگارشان و لقاي او کافر شدند ، به همین جهت اعمالشان حبط و نابود شد ، لذا روز قیامت
میزانی براي آنها برپا نخواهیم کرد .
این آیه و آیه بعد به معرفی صفات زیانکاران میپردازد که ریشه تمام بدبختیهاي آنها است و میگوید به آیاتی کافر شدند که
چشم و گوش را بینا و شنوا میکند ، آیاتی که پردههاي غرور را درهم میدرد و چهره واقعیت را در برابر انسان مجسم میسازد و
بالاخره آیاتی که نور است و روشنایی و آدمی را از ظلمات اوهام و پندارها بیرون آورده به سرزمین حقایق رهنمون میگردد .
« وَ لِقائِه » کافر گشتند « لقاءاللّه » و « معاد » دیگر اینکه آنها بعد از فراموش کردن خدا به
قرارنگیرد و انسان احساس نکند که قدرتی مراقب اعمال او است و همه را براي « مبدأ » در کنار ایمان به « معاد » آري تا ایمان به
یک دادگاه بزرگ و دقیق و سختگیر حفظ و نگهداري میکند ، روي اعمال خود حساب صحیحی نخواهد کرد و اصلاح
نخواهد شد .
( جزء شانزدهم ( 47
. « به خاطر همین کفر به مبدأ و معاد ، اعمالشان حبط و نابود شده است : فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ » : سپس اضافه میکند
لذا روز قیامت وزن » ، درست همانند خاکستري در برابریک طوفان عظیم و چون آنها عملی که قابل سنجش و ارزش باشد ندارند
چراکه توزین و سنجش مربوط به جاییاست کهچیزي در بساط .« و میزانیبرايآنان برپانخواهیم کرد: فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ وَزْنا
صفحه 22 از 63
باشد، آنها که چیزي در بساط ندارندچگونه توزین و سنجشی داشته باشند؟
مفهوم ملاقات با خدا
گرچه بعضی از شبه دانشمندان خرافی از اینگونه آیات چنین استفاده کردهاند که خدا را در جهان دیگر میتوان دید و ملاقات را
به معنی ملاقات حِسّی تفسیر نمودهاند .
ولی بدیهی است که ملاقات حِسّی لازمهاش جسمیت و جسمیت لازمهاش محدود بودن ، نیازمند بودن و فناپذیر بودن
است و هر عاقلی میداند خداوند نمیتواندداراي چنینصفاتی باشد .
48 ) سوره کَهف )
در آیات مختلف قرآن هنگامی که به خدا نسبت داده میشود ملاقات حِسّی « رؤیت » یا « ملاقات » بنابراین بدون شک منظور از
نیست بلکه شهود باطنی است .
یعنی انسان در قیامت چون آثار خدا را بیشتر و بهتر از هر زمان مشاهده میکند او را با چشم دل آشکارا میبیند و ایمان او نسبت به
خدا یک ایمان شهودي میشود ، به همین دلیل ، طبق آیات قرآن ، حتی لجوجترین منکران خدا در قیامت زبان به اعتراف
( میگشایند چرا که راهی براي انکار نمیبینند . ( 1
توزین اعمال و رفتار
نیازي به این نداریم که مسأله توزین اعمال را در قیامت از طریق تجسم اعمال تفسیر کنیم و بگوییم عمل آدمی در آنجا تبدیل به
جسم
-1 به سوره مؤمنون آیه 106 مراجعه نمایید .
( جزء شانزدهم ( 49
صاحب وزنی میشود چرا که توزین معنی وسیعی دارد و هرگونه سنجش را دربرمیگیرد ، مثلاً در مورد افراد بیشخصیت
میگوییم آدمهاي بیوزنی هستند و یا سبک میباشند ، در حالیکه منظور کمبود شخصیت آنها است نه وزن جسمانی .
براي آنها در قیامت اصلًا ترازوي سنجش برپا نمیسازیم » : میگوید « اَخْسَرینَ اَعْمالًا » جالب اینکه در آیات بالا در مورد گروه
8 / اعراف ) منافات دارد ؟ ) « وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ : وزن در آن روز حق است » آیا این با آیاتی که میگوید «
مسلما نه ، زیرا توزین در مورد کسانی است که کار قابل سنجشی انجام دادهاند، اما کسیکه تمام وجودش و افکار و اعمالش حتّی
به اندازه بال یک مگس وزن ندارد چه نیازي به سنجش دارد ؟
اِنَّهُ لَیَاْتِی الرَّجُلُ الْعَظیمُ السَّمینُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ لا یَزِنُ جَناحَ بَعُوضَۀٍ : » : لذا در روایت معروفی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
در روز قیامت مردان فربه بزرگ جثهاي را در دادگاه خدا حاضر میکنند که
50 ) سوره کَهف )
1) چرا که در این جهان اعمالشان ، افکارشان و شخصیتشان همه توخالی و پوك ) « وزنشان حتّی به اندازه بال مگسی نیست
بود .
و از اینجا روشن میشود که مردم در آنجا چند دستهاند :
گروهی به قدري از نظر حسنات و اعمال صالح پربارند که نیازيبهتوزینوحسابدرکارشاننیستوبیحسابواردبهشتمیشوند.
گروهی دیگر آنچنان اعمالشان حبط و باطل شده و یا به کلی فاقد عمل صالح هستند که باز نیازي به توزین ندارند ،
صفحه 23 از 63
آنها نیز بیحساب وارد دوزخ میشوند .
اما گروه سوم آنهایی هستند که داراي حسنات و سیئات میباشند ، کارشان به وزن و حساب کشیده میشود و شاید اکثر
مردم داخل در این قسم سوم هستند .
106 ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا ایاتی وَ رُسُلی هُزُوا
ذیل آیات مورد بحث . « مجمع البیان » -1
( جزء شانزدهم ( 51
اینگونهکیفر آنها دوزخ است ، به خاطر آنکه کافر شدند و آیات من و پیامبرانمرا به باد استهزاء گرفتند .
و به این ترتیب آنها سه اصل اساسی معتقدات دینی ( مبدأ و معاد و رسالت انبیاء ) را انکار کرده و یا بالاتر از انکار ، آن را
به باد مسخره گرفتهاند . لذا مستحق عذاب جهنم شدند.
زیانکارترین مردم چه کسانی هستند ؟
در زندگی خود و دیگران بسیار دیدهایم که گاه انسان کار خلافی انجام میدهد در حالی که فکر میکند که
کار خوب و مهمی انجام داده است ، اینگونه جهل مرکب ممکن است یک لحظه و یا یک سال و یا حتی یک عمر ، ادامه
یابد و راستی بدبختی از این بزرگتر تصور نمیشود .
و اگر میبینیم قرآن چنین کسان را زیانکارترین مردم نام نهاده دلیلش روشن است براي اینکه کسانی که مرتکب گناهی میشوند
اما میدانند خلافکار هستند غالبا حد و مرزي براي خلافکاري خود قرار میدهند و لااقل چهار اسبه نمیتازند و بسیار میشود که به
خود میآیند و براي جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح میروند ، اما آنها گنهکار هستند و درعین حال گناهشان را عبادت و
اعمال سوئشان را صالحات و کژيها را درستیها میپندارند ، نه تنها درصدد جبران نخواهند بود بلکه با شدت هرچه تمامتر به کار
خود ادامه میدهند ، حتی تمام سرمایههاي وجود خود را در این مسیر به کارمیگیرند و چه تعبیر جالبی قرآن درباره آنها
. « اَخْسَرینَ اَعْمالًا » : ذکر کده
52 ) سوره کَهف )
آمده است که هر یک از آنها اشاره به مصداق روشنیاز این « اَخْسَرینَ اَعْمالًا » در روایات اسلامی تفسیرهاي گوناگونی براي
میخوانیم که شخصی از امیر مؤمنان علی از تفسیر « اَصْبَغ بن نُباتَۀ » مفهوم وسیع است ، بیآن که آن را محدود کند ، در حدیثی از
این آیه سؤال کرد ، امام فرمود : منظور یهود و نصاري هستند ، اینها در آغاز بر حق بودند سپس بدعتهایی در دین خود
گذاردند و درحالی که این بدعتها آنها را به راه انحراف کشانید گمان میکردند کار نیکی انجام
( میدهند .( 1
( جزء شانزدهم ( 53
(2). « خوارجنهروان نیز چندانازآنها فاصلهنداشتند » : در حدیث دیگري از همان امام میخوانیم : که پس از ذکر گفتارفوق فرمود
آن جمعیت قشري بیمغز و نادان که بزرگترین گناهان ( همچون کشتنعلی و گروهیازمسلمانان راستین و ، « خوارج نهروان »
گلهاي سرسبد اسلام ) را موجب تقرب به خدا میدانستند و حتی بهشت را درانحصار خود فرض میکردند آیا از
زیانکارترین مردم نبودند ؟
مردان و زنان تارك دنیا ) و گروههاي بدعتگذار از مسلمین شده است ) « رهبانها » در حدیث دیگر مخصوصا اشاره به
(3).
صفحه 24 از 63
. جلد 3، صفحه 312 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » - 1 و 2
54 ) سوره کَهف )
تن به انواع محرومیتها میدهند ، از ازدواج چشم میپوشند ، از لباس و غذاي خوب « دیْرها » راهبانی که یک عمر در گوشه
صرفنظر میکنند و دیْرنشینی را بر همه چیز مقدم میشمرند و گمان میکنند این محرومیتها سبب قرب آنها به خدا
نیستند ؟ « اَخْسَرینَ اَعْمالًا » است آیا مصداق
آیا هیچ مذهب و آیین الهی ممکن است برخلاف قانون عقل و فطرت ، انسان اجتماعی را به انزوا دعوت کند و این کار را
سرچشمه قرب به خدا بداند ؟
همچنین آنها که در آیین خدا بدعت گذاردند ، تثلیث رابه جاي توحید و مسیح بنده خدا را به عنوان فرزند خدا و خرافاتی دیگر
از اینقبیل را وارد آیین پاكالهی نمودند، بهگمان اینکه دارند خدمتی میکنند، آیا اینگونهافراداز زیانکارترین مردمنیستند ؟
. جلد 3 ، صفحه 312 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 55
( و در بعضی از روایات به منکران ولایت امیر مؤمنان علی تفسیر گردیده .( 1
خلاصه آیه آنچنان مفهوم وسیعی دارد که اقوام زیادي را در گذشته و حال و آینده در برمیگیرد .
اکنون این سؤال پیش میآید که سرچشمه این حالت انحرافی خطرناك چیست ؟
مسلما تعصبهاي شدید ، غرورها ، تکبر ، خودمحوري و حُبّ ذات ازمهمترین عوامل پیدایش اینگونه پندارهاي غلط است .
گاه تملق و چاپلوسی دیگران و زمانی در گوشه انزوا نشستن و تنها به قاضی رفتن ، سبب پیدایش این حالت میگردد که تمام
اعمال و افکار انحرافی و زشت انسان را درنظر او زینت میدهد ، آنچنان که به جاي احساس شرمندگی و ننگ از این زشتیها ،
احساس غرور و
. جلد 3 ، صفحه 311 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
56 ) سوره کَهف )
در بعضی دیگر از آیات قرآن عامل این تزیین زشتیها ، شیطان معرفی شده است و مسلما ابزار شیطان در وجود انسان همان خلق و
وَاِذْزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ وَ افتخار و مباهات میکند ، همانگونه که قرآن در جاي دیگر » : خوي زشت و انحرافیاست
اَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَاَهُ حَسَ نا : آیا کسی که اعمال زشتش در نظرش زینت داده شده است و آن را نیکو میپندارد » : میفرماید
8 / فاطر ) . ) «
قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَالنّاسِ وَ اِنّی جارٌلَکُمْ : به خاطر بیاورید هنگامی را که شیطان اعمال مشرکان را در نظرشان زینت داد و به
آنهاگفت در این میدان ( جنگ بدر ) هیچکس نمیتواند بر شما پیروز شود و من شخصا در کنار شما در این میدان شرکت
48 / انفال ) . ) « دارم
وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ : اینچنین براي فرعون اعمال زشتش در » : قرآن پس از ذکر داستان برج معروف فرعون میگوید
نظرش تزیین شده ( که دست به این گونه کارهاي احمقانه و مضحک براي مبارزه با خدا میزند و گمان میکند کار
36 و 37 / مؤمن ) . ) « مهمی انجام داده است
( جزء شانزدهم ( 57
فردوس جاي چه کسانی است ؟
صفحه 25 از 63
107 اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
اماکسانیکهایمانآوردندوعملصالحانجامدادند،باغهاي فردوس منزلگاهشان است.
برترین جاي بهشت است و در آیهفوق خواندیم فردوسمنزلگاه افراد « فردوس » سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که
باایمان و صاحباناعمال صالح است، اگر چنین است مناطق دیگر بهشت نباید ساکنانی داشته باشد ، چرا که غیرمؤمن را در
بهشت راهی نیست .
در پاسخ این سؤال میتوان گفت که آیه فوق به هر فردي که ایمان و عمل صالح دارد اشارهنمیکندبلکه درجهوالاییازنظرایمان و
آن را « فردوس » عملصالح را معیار برايدخول درفردوس قرار داده ، هر چند ظاهر آیه مطلق است ، اما توجه به مفهوم کلمه
مقید میکند .
58 ) سوره کَهف )
لذا در سوره مؤمنون که صفات وارثان فردوس را بیان میکند حد اعلایی از صفات مؤمنان را ذکر کرده که در همه افراد وجود
ندارد و این خود قرینهاي است بر این که ساکنان فردوس باید داراي صفات ممتازي باشند ، علاوه بر ایمان و عمل صالح .
و نیز به همین دلیل در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که میفرماید هروقت از خدا تقاضاي بهشت را میکنید
کنید که جامعترین و کاملترین منزلگاههاي بهشت است . « فردوس » مخصوصا تقاضاي
اشاره به اینکه همت افراد با ایمان باید در همه چیز و درهمه حال عالی باشد ، حتّی در تمناي بهشت به مراحل پایینتر قناعت نکند
، هرچند مراحل پایینتر هم غرق نعمتاست.
بدیهیاست کسیکه چنینتقاضایی از خدا میکند لابد باید خود را برايرسیدن بهچنین مقامی آماده کند ، لابد باید حداکثر تلاش
و کوشش رابرايکسببرترین صفاتانسانی و انجامصالحتریناعمال بهخرجدهد.
( جزء شانزدهم ( 59
بنابراین آنها که میگویند خدا کند ما به بهشت راه یابیم هرچند در پایینترین مراحل آن باشیم ، افرادي هستند که از همت
والاي مؤمنان راستین بهره کافی ندارند .
108 خالِدینَ فیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا
آنها جاودانه درآن خواهند ماند و هرگز تقاضاي نقل مکان از آنجا نمیکنند .
باغی از ، « فردوس » و نقل مکان است ، همانگونه که در تفسیر آیه بالا گفتیم « تَحَوُّل » معنی مصدري دارد و به معنی « حِوَل »
بهشت است که بهترین نعمتها و مواهب الهی در آن جمع است و به همین دلیل بهترین نقاط آن جهان میباشد و لذا ساکنان
آن هرگز تمناي نقل مکان از آن را نمیکنند .
ممکن است سؤال شود پس زندگی در آنجا به صورت یکنواخت و راکد خواهد بود و این خود عیب بزرگ آن
است .
در پاسخ میگوییم هیچ مانعی ندارد که تحول و تکامل در همان منطقه تداوم داشته باشد یعنی اسبابتکامل درآنجا جمعاست و
انسانها درپرتو اعمالیکهدراین جهان انجام دادهاند و مواهبی که خدا در آن جهان به آنها عنایت کرده در مسیر تکامل دائما
پیش میروند .
60 ) سوره کَهف )
هیچ قلمی نمیتواند تمام عظمت جهان را به رشته تحریر درآورد
صفحه 26 از 63
109 قُلْ لَوْ کانَالْبَحْرُ مِدادا لِکَلِماتِ رَبّی لَنَفِدَالْبَحْرُ قَبْلَ اَنَ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِه مَدَدا
بگو اگر دریاها براي (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شوند،دریاهاپایانمیگیرندپیشازآنکهکلمات پروردگارم
پایانیابد،هرچند همانندآن (دریاها) را به آن اضافه کنیم.
به معنی کشش گرفته « مَدّ » به معنی مرکب و یا ماده رنگینی که به کمک آن مینویسند میباشد و در اصل از « مِداد »
شده است ، زیرا با کشش آن خطوط آشکار میشود .
جمع کَلِمَ ۀ در اصل به معنی الفاظی است که با آن سخن گفته میشود و یا به تعبیر دیگر لفظی است که دلالت بر معنی « کَلِمات »
اطلاق « کَلِمَۀُاللّه » دارد ، اما از آنجا که هریک از موجودات این جهان دلیل بر علم و قدرت پروردگار است گاهی به هر موجودي
میشود ، مخصوصا این تعبیر در مورد موجوداتمهم و باعظمتبیشترآمدهاست.
( جزء شانزدهم ( 61
اِنَّمَ ا الْمَسیحُ عیسَ ی بْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ اَلْقاها اِلی مَرْیَمَ : عیسی کلمه » : قرآن مجید در مورد عیسی مسیح میگوید
171 / نساء ) . ) « خداوند بود که آن را به مریم القا نمود
در آیه مورد بحث کلمه نیز به همین معنی است یعنی اشاره به موجودات هستی است که هرکدام حکایت از صفات گوناگون
پروردگار میکند .
در حقیقت قرآن در این آیه توجه به این واقعیت میدهد که گمان مبرید عالم هستی محدود به آن است که شما میبینید یا میدانید
یا احساس میکنید ، بلکه آن قدر عظمت و گسترش دارد که اگر دریاها مرکب شوند و بخواهند نام آن و صفات و ویژگیهاي
آنها را بنویسند دریاها پایان مییابند پیش از آنکه موجودات هستیرا احصاکردهباشند.
62 ) سوره کَهف )
لارْضِ مِنْ شَجَرَةٍ 􀂚 وَلَوْ اَنَّما فِی ا » : آیه فوق با آیه مشابهی که در سوره لقمان آمده است هیچگونه منافاتی ندارد آنجا که میگوید
اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُّدُهُ مِنْ بَعْدِه سَبْعَۀُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّهِ : اگر تمام درختان روي زمین قلم شوند و دریا و هفت دریاي دیگر ،
27 / لقمان ) . ) « مرکب آن گردند ( تا کلمات خدا را بنویسند ) هرگز کلمات او پایان نمیگیرد
یعنی این قلمها میشکند و آن مرکبها تا آخرین قطره تمام میشود و هنوز شرح مخلوقات و اسرار و حقایق جهان هستی
باقی مانده است .
به تعبیر دیگر میتوان گفت : اگر تمام اقیانوسهاي روي زمین مرکب و جوهر شوند و همه درختان قلم گردند هرگز قادر نیستند
آنچه در علم خداوند است رقم بزنند .
عمل شایسته پیشنیاز توجه ویژه خدا به انسان
( جزء شانزدهم ( 63
110 قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحا وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ
رَبِّه اَحَدا
بگو من فقط بشري هستم همچون شما ( امتیازم این است که ) به من وحی میشود که معبود شما تنها یکیاست، پس هرکس امید
لقاي پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجامدهد و کسیرا در عبادت پروردگارش شریک نکند .
این آیه که آخرین آیه سوره کهف است مجموعهاي است از اصولاساسیاعتقاداتدینی، یعنیتوحیدومعاد و رسالتپیامبر
صلیاللهعلیهوآله و در واقع همان چیزي است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است ، چرا که در آغاز نیز سخن از اللّه و وحی و
صفحه 27 از 63
پاداش عمل و قیامت بود و از یک نظر عصاره و فشردهاي است از مجموع این سوره که قسمت مهمی از آن بر محور این سه
موضوع دور میزد .
و از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخش با انواع غُلُوّ و مُبالَغَۀ همراه بوده است آن را چنین بیان میکند :
64 ) سوره کَهف )
بگو من فقط بشري همچون شما هستم ، یگانه امتیازم این است که بر من وحی میشود : قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی اِلَیَّ »
. «
و با این تعبیر بر تمام امتیازات پنداري شرك آلودي که پیامبران را از مرحله بشریت بهمرحله الوهیت بالا میبرد قلم سرخ
میکشد .
بر من وحی میشود که » : سپس از میان تمام مسایلی که وحی میشود ، انگشت روي مسأله توحید میگذارد و میگوید
. « معبود شما فقط یکی است : اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ
چرا تنها به این مسأله اشاره شده است براي اینکه توحید ، عصاره همه معتقدات و همه برنامههاي فردي و اجتماعی سعادتبخش
انسان است ، در جاي دیگر نیز گفتهایم کهتوحید تنها یک اصل از اصول دین نیست بلکه خمیر مایه همه اصول و فروع
اسلام است .
اگر در یک مثال ساده تعلیمات دین را از اصول و فروع به دانههاي گوهريتشبیهکنیم باید توحید را به آن ریسمانی تشبیه کرد که
این دانهها را به هم پیوندمیدهد و ازمجموعآن گردنبندپرارزشوزیبایی میسازد.
( جزء شانزدهم ( 65
و یا این که اگر هر یک از تعلیمات دین را به یکی از اعضاء پیکر انسان تشبیه کنیم باید بگوییم توحید روحی است که
در مجموع این پیکر دمیده است .
در بحثهاي معاد و نبوت ، این واقعیت به ثبوت رسیده است که آنها جدا از توحید نیستند یعنی هنگامی که خدا را با همه
صفاتش بشناسیم میدانیم چنین خدایی باید پیامبرانی بفرستد و نیز حکمت و عدالت او ایجاب میکند که دادگاه عدل و رستاخیزي
وجود داشته باشد ، مسایل اجتماعی و کل جامعه انسانی و هر چه در ارتباط با آن است باید پرتوي از توحید و وحدت
باشد تا سامان یابد .
قلعه محکم پروردگار است و هرکس در آن وارد شود از عذاب « لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ » به همین دلیل در احادیث میخوانیم که جمله
و کیفر الهی در امان است .
و نیز همه شنیدهایم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آغاز اسلام میفرمود : اگر طالب رستگاري هستید زیر پرچم توحید
. « قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ تُفْلِحُوا » درآیید
66 ) سوره کَهف )
فَمَنْ » : به مسأله توحید پیوند میزند و میگوید « فاء تفریع » سومین جمله این آیه اشاره به این مسأله رستاخیز میکند و آنرا با
. « کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّه فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحا
لقاي پروردگار که همان مشاهده باطنی ذات پاك او با چشم دل و بصیرت درون است گرچه در این دنیا هم براي مؤمنان راستین
امکانپذیر است اما از آنجا که این مسأله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشنتر و صریحتر جنبه همگانی و عمومی پیدا
میکند ، این تعبیر در لسان قرآن معمولًا در مورد روز قیامت به کار رفته از سوي دیگر طبیعی است اگر انسان انتظار و امید
چیزي را دارد باید خود را براي استقبال از آن آماده کند.
صفحه 28 از 63
آن کس که ادعا میکند من انتظار چیزي دارم و اثري در عمل او نمایان نیست ، در واقع مدعی دروغینی بیش نخواهد
بود .
( جزء شانزدهم ( 67
بهصورت صیغهامر بیانشده، امريکه لازمهرجاء وامیدوانتظارلقايپروردگاراست. « فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحا » به همین دلیل در آیه فوق
و نباید کسی را در عبادت پروردگارش » : در آخرین جمله حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین بازگو میکند
. « شریک سازد : وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّه اَحَدا
به تعبیر روشنتر تا حقیقت خلوص و اخلاص درعملنیاید ، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت . انگیزه الهی و خدایی است
که به عمل انسان عمق میدهد ، نورانیت میبخشد و جهت صحیح میدهد و هنگامیکه اخلاص از میان رفت ، عمل بیشتر جنبه
ظاهري پیدامیکند، به منافع شخصی گرایش مییابد و عمق و اصالت و جهت صحیح خود را از دست میدهد . در حقیقت
این عمل صالحی که از انگیزه الهی و اخلاص ، سرچشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذرنامه لقاي پروردگار
است .
ضمنا عمل صالح آنچنان مفهوم وسیعی دارد که هر برنامه مفید و سازنده فردي و اجتماعی را در تمام زمینههاي زندگی شامل
میشود .
68 ) سوره کَهف )
پایان سوره کَهْف
( جزء شانزدهم ( 69
سوره