گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد شانزدهم
سوره مَریَم




سوره مَریَم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 کآهیعآصآ
کهیعص
در خصوص حروفمقطعه اینسوره دو دسته از روایات در منابع اسلامی دیدهمیشود:
اشاره « کاف » نخست روایاتی است که هر یک از این حروف را اشاره به یکی از اسماء بزرگ خداوند ( اسماء الحسنی ) میداند
« ص » و « عالم » اشاره به « عین » و « ولی » اشاره به « یاء » و « هادي » اشاره به « ه » که از اسماء بزرگ خداوند است و « کافی » به
( کسی که در وعده خود صادق است ) .( 1 ) « صادقالوعد » اشاره به
. جلد 3 ، صفحه 320 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
70 ) سوره مَریَم )
کربلا » اشاره به « کاف » : دوم روایاتی است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امامحسین در کربلا تفسیر کرده است
» به « صاد » و « عطش » به مسأله « عین » و « یزید » به « یاء » و « هلاك خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله » اشاره به « هاء » «
( حسین و یاران جانبازش .( 1 « صبر و استقامت
صفحه 29 از 63
2 ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیّا
اینیادياستازرحمتپروردگارتونسبتبهبندهاشزکریا.
3 اِذْ نادي رَبَّهُ نِداءً خَفِیّا
درآنهنگامکه پروردگارشرا درخلوتگاه(عبادت) خواند.
به معنی آهسته و مخفی است و « خَفِیّ » به معنی دعا با صداي بلند است در حالیکه « نادي » این سؤال براي مفسران مطرح شده که
به معنی آهسته نیست ، بلکه به معنی پنهان است ، بنابراین ممکن « خَفِیّ » این دو با هم سازگار نیست ، ولی با توجه به این نکته که
است زکریا در خلوتگاه خود آنجا که کسی غیر از او حضور نداشته ، خدا را با صداي بلند خوانده باشد و بعضی گفتهاند این
( تقاضاي او در دل شب بوده است ، آنگاه که مردم در خواب آرمیده بودند .( 1
. جلد 3 ، صفحه 320 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 71
زکریا از محراب خود بیرون آمد و به سراغ قومش رفت ) را که در آیات آینده ) « فَخَرَجَ عَلی قَوْمِه مِنَ الْمِحْرابِ » بعضی نیز جمله
( خواهد آمد دلیل بر وقوع این دعا در خلوتگاه گرفتهاند .( 2
4 قالَ رَبِاِنّی وَهَنَالْعَظْمُمِنّی وَاشْتَعَلَالرَّأْسُشَیْبا وَ لَمْ اَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّا
گفت: پروردگارا ! استخوانم سست شده و شعله پیري تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعاي تو از اجابت محروم
نمیشدم .
جلد 6 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « تفسیر قُرطُبی » -1
جلد 14 ، ذیل آیه . ، « المیزان » -2
72 ) سوره مَریَم )
فراگیري پیري و سفیدي تمام موي سرش را ، به شعلهور شدن آتش و درخشندگی آن و خاکستر سفیدي که بر جاي « زکریّا »
میگذارد ، تشبیه کرده است و این تشبیهی است بسیار رسا و زیبا . سپسمیافزاید: ( وَ لَمْ اَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَ قِیّا ) تو همواره در
گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت دادي و هیچگاه محرومم نساختهاي ، اکنون که پیر و ناتوان شدهام، سزاوارترمکه دعایمرا
اجابت فرمایی و نومید بازنگردانی.
در اینجا به معنی تعب و رنج است ، یعنی من هرگز در خواستههایمازتو به زحمت و مشقت نمیافتادم، « شقاوت » در حقیقت
چراکهبهسرعتمورد قبولتو واقعمیگشت.
5 وَ اِنّی خِفْتُالْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِرا فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّا
و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداري از آیین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، توبه قدرتت جانشینی
به من ببخش .
( جزء شانزدهم ( 73
6 یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا
کهوارثمن و آلیعقوبباشد و اوراموردرضایتتقرارده.
در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هم ارث اموال را شامل میشود و هم ارث مقامات معنوي را ، چراکه براي هر طرف « ارث »
قرائنی وجود دارد و با توجه به آیات قبل و بعد و مجموعه روایات ، این تفسیر نزدیک به نظر میرسد .
7 یازَکَرِیّا اِنّانُبَشِّرُكَ بِغُلامٍاسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّا
صفحه 30 از 63
ايزکریا! ماتو رابهفرزنديبشارتمیدهیمکه نامش یحیی است ، پسري هم نامش پیش از این نبوده است .
گرچه ظاهرا به این معنی است که کسی تاکنون هم نام او نبوده است ، ولی از آنجا که نام به « لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّا » جمله
تنهایی دلیل بر شخصیت کسی نیست ، معلوم میشود که این اسم ، اشاره به مسمّی است ، یعنی کسی که داراي امتیازاتی همچون او
باشد
74 ) سوره مَریَم )
قبلًا نبوده است ، چنانکه راغب در کتاب مفردات صریحا همین معنی را انتخاب کرده است
بدون شک قبل از یحیی پیامبران بزرگی بودند حتی بالاتر از او ، ولی هیچ مانعی ندارد که یحیی ویژگیهایی داشته است
مخصوص خودش ، چنانکه بعدا به آن اشاره خواهد شد .
یحیی پیامبر وارسته الهی
در سورههاي آل عمران ، انعام ، مریم و انبیاء مجموعا پنج بار آمده است ، او یکی از پیامبران بزرگ الهی است و از « یحیی » نام
جمله امتیازاتش این بود که در کودکی به مقام نبوت رسید ، خداوند آنچنان عقل روشن و درایت تابناکی در این
سن و سال به او داد که شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد .
« حَصُور » از ویژگیهاییکه این پیامبر صلیاللهعلیهوآله داشته و قرآن درسوره آلعمران آیه 39 به آن اشاره کرده ، توصیف او به
به معنی کسی « حَصِرَ » از ماده « حَصُور » است ، همانگونه که در ذیل همان آیه گفتهایم
( جزء شانزدهم ( 75
قرار گیرد و در اینجا طبق بعضی از روایات به معنی خودداري کننده از ازدواج است . « مُحاصَرَة » است که از جهتی در
این کار از این نظر امتیاز براي او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکی است و یا بر اثر شرایط خاص زندگی
مجبور به سفرهاي متعدد براي تبلیغ آیین الهی بوده و همچون عیسی مسیح ناچار به مجرد زیستن گردیده است .
در آیه فوق کسی است که شهوات و هوسهاي دنیا را ترك گفته « حَصُور » این تفسیر نیز نزدیک به نظر میرسد که منظور از
( و در واقع یک مرحله عالی از زهد بوده است .( 1
بوده است ، هنگامی که مسیح « عیسی » پسر خاله « یحیی » به هر حال از منابع اسلامی و منابع مسیحی استفاده میشود که
اظهار نبوت کرده ، یحیی به او ایمان آورد .
تفسیر » -1 در اینکه ترك ازدواج نمیتواند به تنهایی فضیلت بوده باشد و قانون اسلام در زمینه تأکید بر ازدواج ، در جلد 2
صفحه 404 مشروحا بحث شده است . « نمونه
76 ) سوره مَریَم )
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوِّةٍ : اي یحیی کتاب را » بدون شک یحیی کتاب آسمانی ویژهاي نداشت و این که در آیات بعد میخوانیم
کتاب حضرت موسی است . « تورات » اشاره به « با قوت بگیر
حضرت یحیی و حضرت مسیح ، قدر مشتركهایی داشتند ، زهد فوق العاده ترك ازدواج به عللی که گفته شد و تولد
اعجازآمیز و همچنین نسب بسیار نزدیک .
از روایات اسلامی استفاده میشود که امام حسین و یحیی نیز جهاتمشترکی داشتند، لذا ازامام علیبنالحسین زینالعابدین چنین
ما همراه امام حسین ( بهسوي کربلا ) بیرون آمدیم ، امام در هر منزلی نزول میفرمود و یا از آن کوچ میکرد » : نقل شده که فرمود
یاد یحیی و قتل او مینمود و میفرمود : در بی ارزشی دنیا نزد خدا همین بس که سر یحیی بن زکریا را به عنوان هدیه بهسويفرد
صفحه 31 از 63
(1). « بیعفتی از بیعفتهاي بنیاسرائیل بردند
( جزء شانزدهم ( 77
شهادتامامحسین نیز از جهاتی همانند شهادت یحیی بود (کیفیتقتل یحیی را بعدا شرح خواهیم داد) . و نیز نام حسین همچون نام
یحیی بیسابقه بود و مدت حمل آنها ( به هنگامی که در شکم مادر بودند ) نسبت به معمول کوتاهتر بود .
8 قالَ رَبِّ اَنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَاَتی عاقِرا وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّا
گفت : پروردگارا! چگونه فرزندي براي من خواهد بود درحالیکههمسرم نازااست و من نیز از پیريافتاده شدهام؟
میگویند ، « عاقِر » است و اینکه به زنان نازا « حبس » به معنی ریشه و اساس یا به معنی « عُقْر » در اصل از واژه « عاقِر »
بهخاطر آن است که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده، یا اینکه تولد فرزند در آنها محبوس شده است .
. جلد 3، صفحه 324 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
78 ) سوره مَریَم )
به معناي کسی است که بر اثر طول زمان اندامش خشکیده شده ، همان حالتی که در سنین بسیار « عِتِیّ »
بالا براي انسان پیدا میشود .
9 قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئا
فرمود : اینگونه است که تو میگویی پروردگارت گفته : این برمنآسان است،من قبلًا تورا آفریدم و چیزي نبودي.
این مسأله عجیبی نیست که از پیرمردي همچون تو و همسري ظاهرا نازا فرزندي متولد شود، خدایی که توانایی دارد از
هیچ همه چیز بیافریند ، چه جاي تعجب که در این سن و سال و این شرایط فرزندي به تو عنایت کند .
10 قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَۀً قالَ ءَایَتُکَ اَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلثَ لَیالٍ سَوِیّا
عرض کرد: پروردگارا! نشانهاي برايمن قرار ده. گفت:
( جزء شانزدهم ( 79
نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم ( با مردم ) نخواهی داشت ، در حالی که زبان تو سالم است .
بدون شک زکریا به وعده الهی ایمان داشت و خاطرش جمع بود ، ولی براي اطمینان بیشتر ، همانگونه که ابراهیم مؤمن به معاد
تقاضاي شهود چهره معاد در این زندگی کرد تا قلبش اطمینان بیشتري یابد ، زکریا از خدا تقاضاي نشانه و آیتی نمود .
این نشانه آشکاري است که انسان با داشتن زبان سالم و قدرت بر هرگونه نیایشباپروردگار دربرابرمردمتوانایی سخنگفتنرا
نداشته باشد.
11 فَخَرَجَ عَلیقَوْمِه مِنَالْمِحْرابِفَاَوْحی اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحوُا بُکْرَةً وَ عَشِیّا
او از محراب عبادتش به سوي مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام (بهشکرانهایننعمت) خدا را تسبیح
گویید .
از محراب عبادتش « زکریا » بعد از این بشارت و این آیت روشن
80 ) سوره مَریَم )
. « صبح و شام تسبیح پروردگار بگویید » : به سراغ مردم آمد و با اشاره به آنها چنین گفت
چراکه این نعمت بزرگی که خدا به زکریا ارزانی داشته بود ، دامنه آن همه قوم را فرا میگرفت و در سرنوشت آینده همه آنها
تأثیر داشت، به همین دلیل سزاوار بود همگی به شکرانه آن نعمت به تسبیح خدا برخیزند و مدح و ثناي الهی گویند .
محل خاصی است که در عبادتگاه براي امام یا افراد برجسته در نظر گرفته میشود و در علت نامگذاري آن ، دو « مِحْراب »
صفحه 32 از 63
جهت ذکر کردهاند :
بهمعنی جنگگرفته شده ، چون محراب در حقیقت محل مبارزه با شیطان و هواي نفس است . « حَرْب » نخست اینکه از ماده
دیگر اینکه محراب در لغت به معنی نقطه بالاي مجلس است و چون محل محراب در بالاي معبد بوده به ایننام نامیده شده
.
در میان بنی اسرائیل بهعکس آنچه در میان ما معمول است در نقطهاي بالاتر از سطح زمین قرار داشته « محراب » : بعضی میگویند
و چند پله میخورده و اطراف آن را دیوار میکشیدهاند ، به طوري که کسانی که داخل محراب بودند کمتر از خارج دیده
که معمولاً براي جهت فوق به « عَلی » که در آیات فوق خواندیم با توجه به کلمه « فَخَرَجَ عَلی قَوْمِه مِنَالْمِحْرابِ » میشدند جمله
کار میرود این معنی را تأیید میکند .
( جزء شانزدهم ( 81
12 یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ ءَاتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّا
اي یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر و ما فرمان نبوت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم .
است ، حتی ادعاي اجماع و اتفاق « تورات » در اینجا « کِتاب » معروف و مشهور در میانمفسران ایناستکه منظوراز
( در این زمینه کردهاند .( 1
ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود. « قُرطُبی » و تفسیر « آلوسی » -1 به تفسیر
82 ) سوره مَریَم )
منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آن است که با قاطعیت هر چه تمامتر و تصمیم راسخ و ارادهايآهنین کتابآسمانی تورات
و محتواي آنرا اجراکند و به تمام آن عمل نماید و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروي مادي و معنوي ، فردي و اجتماعی ،
بهره گیرد .
را بدون قوت و قدرت و قاطعیت پیروانش نمیتوان اجرا کرد ، این درسی است براي همه « مکتبی » و « کتاب » اصولًا هیچ
. « اللّه » مؤمنان و همه رهروان راه
بعد از این دستور ، به مواهب دهگانهاي که خدا به یحیی داده بود و یا او به توفیق الهی کسب کرد ، اشاره
میکند .
وظایف خدایی خود را منظم و با قدرت انجام دهید
همانگونه که اشاره کردیم معنی کاملاً وسیعی دارد و تمام قدرتهاي « یا یَحْیی خُ ذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ » در جمله « قوت » کلمه
مادي
( جزء شانزدهم ( 83
و معنوي ، روحی و جسمی در آن جمع است و این خود بیانگر این حقیقت است که نگهداري آیین الهی و اسلام و قرآن
با ضعف و سستی و ولنگاري و مسامحه ، امکانپذیر نیست ، بلکه باید در دژ نیرومند قدرت و قوت و قاطعیت
قرار گیرد .
است ، ولی در مواردي دیگر از قرآن مجید نیز این تعبیر در مورد سایرین دیده میشود « یحیی » گرچه مخاطب در اینجا
:
. « فَخُذْها بِقُوَّةٍ » : در آیه 145 اعراف ، موسی مأموریت پیدا میکند که تورات را با قوت بگیرد
صفحه 33 از 63
که نشان میدهد این « خُ ذُوا ما اتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ » : و در آیه 63 و 93 بقره همین خطاب نسبت به تمام بنی اسرائیل دیده میشود
یک حکم عام براي همگان است ، نه شخص یا اشخاص معینی .
وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ : آنچه از قدرت و قوت در » : اتفاقا همین مفهوم با تعبیر دیگري در آیه 60 سوره انفال آمده است
. « توان شما است براي مرعوب ساختن دشمنان فراهم سازید
84 ) سوره مَریَم )
به هر حال این آیه پاسخی است به همه آنها که گمان میکنند از موضع ضعف میتوان کاري انجام داد و یا میخواهند با
سازشکاري در همه شرایط مشکلات را حل کنند .
نبوت در خردسالی
درست است که دوران شکوفایی عقل انسان معمولًا حد و مرز خاصی دارد ، ولی میدانیم همیشه در انسانها افراد استثنایی وجود
داشتهاند ، چه مانعی دارد که خداوند این دوران را براي بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشردهتر کند و در سالهاي کمتري
خلاصه نماید ، همانگونه که براي سخن گفتن معمولًا گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است ، در حالیکه میدانیم حضرت
مسیح در همان روزهاي نخستین زبان به سخن گشود ، آنهم سخنی بسیار پرمحتوا که طبق روال عادي در شأن انسانهاي
بزرگسال بود ، چنانکه در تفسیر آیات آینده به خواست خدا خواهد آمد .
از اینجا روشن میشود اشکالی که پارهاي از افراد به بعضی از ائمه شیعه کردهاند که چرا بعضی از آنها در سنین کم به
مقام امامت رسیدند ، نادرست است .
( جزء شانزدهم ( 85
در روایتی از یکی از یاران امامجواد محمّد بن علی النقی به نام علی بن اسباط میخوانیم که میگوید : به خدمت او رسیدم ( در
حالی که سن امام کم بود ) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی که به مصر بازمیگردم کم و
کیف مطلب را براي یاران نقل کنم ، درست در همین هنگام که در چنین فکري بودم ، آن حضرت نشست ( گویی تمام فکر مرا
اي علی بن اسباط خداوند کاري را که در مسأله امامت کرده، همانند کاري است که » : خوانده بود ) رو به سوي من کرد و گفت
در نبوت کرده است ، گاه میفرماید " : وَ اتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّا : ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم" و گاه
درباره انسانهامیفرماید " : حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُّدَّهُ وَ بَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَۀً ... : هنگامی که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید ...
"بنابراین همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را بهانسانی در کودکی بدهد در قدرت او است که آن را در چهل سال
(1)« . بدهد
86 ) سوره مَریَم )
ضمنا این آیه پاسخ دندان شکنی است براي خردهگیرانی که میگویندعلی نخستین کسینبودکه از میان مردان به پیامبر
صلیاللهعلیهوآله ایمان آورد ، چراکه در آن روز کودك ده ساله بود و ایمان کودك ده ساله پذیرفته نیست .
13 وَ حَنانا مِنْ لَدُنّا وَ زَکوةً وَ کانَ تَقِیّا
و به او رحمت و محبت از ناحیه خود بخشیدیم و پاکی ( روح و عمل ) و او پرهیزکار بود .
در اصل به معنی رحمت و شفقت و محبت و ابراز علاقه و تمایل است . « حَنان »
معنیوسیعیدارد و همهپاکیزگیها را در بر خواهد گرفت. « زکات »
صفحه 34 از 63
شهادت حضرت یحیی
. جلد 3 ، صفحه 325 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 87
14 وَ بَرّا بِولِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبّارا عَصِیّا
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار ( و متکبر ) و عصیانگر نبود .
15 وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّا
و سلام بر او آن روز که تولد یافت و آن روز که میمیرد و آن روز که زنده و برانگیخته میشود.
نه تنها تولد یحیی شگفتانگیز بود ، مرگ او هم از پارهاي جهات عجیب بود ، غالب مورخان مسلمان و همچنین منابع معروف
مسیحی جریان این شهادت را چنین نقل کردهاند ( هر چند اندك تفاوتی در خصوصیات آن در میان آنها دیده میشود ) .
پادشاه هوسباز « هرودیس » یحیی قربانی روابط نامشروع یکی از طاغوتهاي زمان خود با یکی از محارم خویش شد، بهاینترتیبکه
دختر برادر خود شد و زیبایی وي دل او را در گرو عشقی آتشین قرار داده ، لذا تصمیم به ازدواج با « هیرودیا » فلسطین ، عاشق
او گرفت .
88 ) سوره مَریَم )
این خبر به پیامبر بزرگ خدا صلیاللهعلیهوآله یحیی رسید، او صریحا اعلام کرد که اینازدواج نامشروع است و مخالف دستورهاي
تورات میباشد و من به مبارزه با چنین کاري قیام خواهم کرد .
رسید ، او که یحیی را بزرگترین مانع راه خویش « هیرودیا » سر و صداي این مسأله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر
میدید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وي انتقام گیرد و این مانع را از سر راه هوسهاي خویش بردارد .
به « هیرودیس » ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبایی خود را دامی براي او قرار داد و آنچنان در وي نفوذ کرد که روزي
. « هرآرزویی دارياز من بخواهکه منظورت مسلما انجام خواهد یافت » : او گفت
گفت : من هیچ چیز جز سر یحیی را نمیخواهم ، زیرا او نام من و تو را بر سرزبانها انداخته و همه مردم بهعیبجویی ما « هیرودیا »
نشستهاند ، اگر میخواهی دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد ، باید این عمل را انجام دهی .
( جزء شانزدهم ( 89
که دیوانهوار به آن زن عشق میورزید ، بی توجه به عاقبت اینکار تسلیمشد و چیزينگذشتکه سر یحییرانزدآن زن « هیرودیس »
بدکار حاضرساختند، اما عواقب دردناك این عمل، سرانجام دامان او راگرفت.
از پستیهاي دنیا اینکه سر یحیی بن زکریا را به عنوان » : در احادیث اسلامی میخوانیم که سالار شهیدان امام حسین میفرمود
. « هدیه براي زن بدکارهاي از زنان بنی اسرائیل بردند
یعنی شرایط من و یحیی از این نظر نیز مشابه است ، چراکه یکی از هدفهاي قیام من مبارزه با اعمال ننگین طاغوت زمانم یزید
است .
سرآغاز تولد مسیح
16 وَاذْکُرْفِیالْکِتابِمَرْیَمَ اِذِانْتَبَذَتْ مِنْاَهْلِهامَکانا شَرْقِیّا
در این کتاب ( آسمانی قرآن ) از مریم یادآر ، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد و در ناحیه شرقی قرار گرفت .
صفحه 35 از 63
به معنی دورانداختن اشیاء غیر قابلملاحظه است و این تعبیر در آیه فوق شاید « راغب » به گفته « نَبْذ » از ماده « اِنْتَبَذَتْ » کلمه
اشاره به آن باشد که مریم به صورت متواضعانه و گمنام خالی از هر گونه کاري که جلب توجه کند ، از جمع ، کنارهگیري کرد و
آن مکان از خانه خدا را براي عبادت انتخاب نمود .
90 ) سوره مَریَم )
او در حقیقت میخواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداي خود بپردازد و چیزي او را از یاد
محبوب غافل نکند ، به همین جهت طرف شرق بیتالمقدس ( آن معبد بزرگ ) را که شاید محلی آرامتر و یا از نظر تابش
آفتاب پاكتر و مناسبتربودبرگزید .
17 فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَاَرْسَلْنا اِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرا سَوِیّا
و حجابی میان خود و آنها افکند ( تا خلوتگاهش از هر نظر براي عبادت آماده باشد ) در این هنگام ما روح خود (جبرئیل یکی
ازفرشتگان بزرگ) را بهسوي او فرستادیم و او در شکل انسانی بیعیب و نقص بر مریم ظاهر شد .
( جزء شانزدهم ( 91
در این جمله، تصریح نشدهاست که این حجاب براي چه منظور بوده ، آیا براي آن بوده که آزادتر و خالی از دغدغه و اشتغال
حواس بتواند بهعبادت پروردگار و راز و نیاز بااو پردازد، یا براياینبوده است که میخواسته شستشو و غسل کند ؟ آیه
ازایننظرساکت است.
در این هنگام ما روح خود ( جبرئیل یکی از فرشتگان بزرگ ) را به سوي او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی » به هر حال
. « عیب و نقص و خوش قیافهاي بر مریم ظاهر شد
چیست ؟ « تَمَثُّل »
به چیزي میگویند که به صورت « مُمَثَّل » به معنی ایستادن در برابر شخص یا چیزي است و « مُثُول » در اصل از ماده « تَمَثُّل »
مفهومش این است که آن فرشته الهی به صورت انسانی درآمد . « تَمَثَّلَ لَها بَشَرا سَوِیّا » دیگري نمایان گردد ، بنابراین
بدون شک معنی این سخن آن نیست که جبرئیل ، صورتا و سیرتا تبدیل به یک انسان شد ، چراکه چنین انقلاب و تحولی ممکن
نیست ، بلکه منظور این است که او به صورت انسان درآمد ، هر چند سیرت او همان فرشته بود ، ولی مریم در ابتداي امر که خبر
نداشت ، چنین تصور میکرد که در برابر او انسانی است سیرة و صورتا .
92 ) سوره مَریَم )
18 قالَتْ اِنّی اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ اِنْ کُنْتَ تَقِیّا
او ( سخت ترسید و ) گفت : من به خداي رحمن از تو پناه میبرم ، اگر پرهیزکار هستی .
پیدا است که در این موقع چه حالتی به مریم دست میدهد ، مریمی که همواره پاکدامن زیسته ، در دامان پاکان پرورش یافته
و در میان جمعیت مردم ضربالمثل عفت و تقوا است ، از دیدن چنین منظرهاي که مرد بیگانه زیبایی به خلوتگاه او راه
من به خداي رحمان از تو پناه میبرم ، اگر » : یافته چه ترس و وحشتی به او دست میدهد ؟ لذا بلافاصله صدا زد
. « پرهیزکار هستی
19 قالَ اِنَّما اَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لَاِهَبَ لَکِ غُلاما زَکِیّا
گفت: من فرستاده پروردگار توأم (آمدهام) تا پسر پاکیزهاي به تو ببخشم .
( جزء شانزدهم ( 93
صفحه 36 از 63
مریم با گفتن این سخن در انتظار عکسالعمل آن مرد ناشناس بود، انتظاري آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار ، اما این حالت دیري
گفت : من فرستاده پروردگار » نپایید ، ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و
. « توأم
این جمله همچون آبی است که بر آتش بریزد ، به قلب پاك مریم آرامش بخشید ، ولی این آرامش نیز چندان طولانی نشد ،
. « من آمدهام تا پسر پاکیزهاي از نظر خُلْق و خوي و جسم و جان به تو ببخشم » : چرا که بلافاصله افزود
20 قالَتْ اَنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ وَ لَمْ اَكُ بَغِیّا
گفت: چگونه ممکناست فرزندي براي من باشد در حالیکه تاکنون انسانیبا من تماس نداشته و زن آلودهاي هم نبودهام .
94 ) سوره مَریَم )
گفت : چگونه ممکن است » از شنیدن این سخن لرزه شدیدي وجود مریم را فراگرفت و بار دیگر او در نگرانی عمیقی فرو رفت و
« ؟ من صاحب پسري شوم ، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده نبودهام
او در این حال تنها به اسباب عادي میاندیشید و فکر میکرد براي اینکه زنی صاحبفرزند شود، دو راه بیشتر ندارد ، یا ازدواج و
انتخاب همسر و یا آلودگی و انحراف ، من که خود را بهتر از هر کس میشناسم ، نه تاکنون همسري انتخاب کردهام و نه هرگز زن
منحرفی بودهام ، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب فرزندي شود .
21 قالَکَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَهَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ ءَایَۀً لِلنّاسِ وَ رَحْمَۀً مِنّا وَ کانَ اَمْرا مَقْضِیّا
گفت : مطلب همین است پروردگارت فرموده ، این کار بر من سهل و آسان است ، ما میخواهیم او را نشانهاي براي مردم قراردهیم
و رحمتیازسوي ما باشد و این امري است
( جزء شانزدهم ( 95
پایان یافته ( و جاي گفتگو ندارد ) .
گفت : مطلب » اما به زودي طوفان این نگرانی مجدد با شنیدن سخن دیگري از پیک پروردگار فرونشست ، او با صراحت به مریم
. « همین است پروردگارت فرموده ، این کار بر من سهل و آسان است
تو که خوباز قدرت من آگاهی، تو کهمیوههايبهشتی را در فصلی که دردنیا شبیهآن وجودنداشتدر کنار محراب عبادت خویش
دیدهاي، توکهآوايفرشتگانراکه شهادتبهپاکیتمیدادندشنیدهاي،توکه میدانی جدتآدم از خاك آفریده شد، اینچه تعجب
است که از این خبرداري؟
مریم درکشاکش سختترین طوفانهاي زندگی
22 فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِه مَکانا قَصِیّا
سرانجام ( مریم ) باردار شد و او را به نقطه دور دستی برد .
و آنفرزندموعوددر رحماو جاي گرفت. « سرانجام مریمباردار شد »
در این که چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او ، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده است ،
چرا که نیازي به آن نبوده ، هر چند کلمات مفسرین در این باره مختلف است .
96 ) سوره مَریَم )
. « این امر سبب شده او از بیت المقدس بهمکان دور دستی برود » به هر حال
او در این حالت در میان یک بیم و امید ، یک حالت نگرانی توأم با سرور به سر میبرد، گاهی به این میاندیشید که این حمل
صفحه 37 از 63
سرانجام فاش خواهد شد ، گیرم چند روز یا چند ماهی از آنها که مرا میشناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت
ناشناس زندگی کنم ، آخر چه خواهد شد ؟
چه کسی از من قبول میکند زنی بدون داشتن همسر باردار شود ، مگر اینکه آلوده دامان باشد ، من با این اتهام چه کنم ؟ و
راستی براي دختري که سالها سنبل پاکی و عفت و تقوا و پرهیزکاري و نمونهاي در عبادت و بندگی خدا بوده ، زاهدان و عابدان
بنی اسرائیل به کفالت او از طفولیت افتخار میکردند و زیر نظر پیامبر بزرگی پرورش یافته و خلاصه سجایاي اخلاقی و آوازه
قداست او همه جا پیچیده است ، بسیار دردناك است که یک روز احساس کند همه این سرمایه معنویش به خطر افتاده است و در
گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب و این سومین لرزهاي بود که بر پیکر او افتاد .
( جزء شانزدهم ( 97
اما از سوي دیگر ، احساس میکرد که این فرزند پیامبر موعود الهی است ، یک تحفه بزرگ آسمانی میباشد ، خداوندي که مرا به
چنین فرزندي بشارت داده و با چنین کیفیت معجزآسایی اورا آفریده، چگونه تنهایم خواهد گذاشت ؟ آیا ممکن است در برابر
چنین اتهامی از من دفاع نکند ؟ من که لطف او را همیشه آزمودهام و دست رحمتش را بر سر خود دیدهام.
23 فَاَجاءَهَا الْمَخاضُ اِلی جِذْعِالنَّخْلَۀِ قالَتْ یالَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیا مَنْسِیّا
درد وضع حمل او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند ( آنقدر ناراحت شد که ) گفت : اي کاش پیش از این مرده بودم و
به کلی فراموش میشدم .
98 ) سوره مَریَم )
هرچه بود دوران حمل پایان گرفت و لحظات طوفانی زندگی مریم شروع شد ، درد سخت زاییدن به او دست داد ، آنچنان که او
را از آباديبهبیابان کشاند، بیابانیخالیازانسانها و خشک و بی آب و بی پناه.
گرچه در این حالت زنان به آشنایان و دوستان خود پناه میبرند تا براي تولد فرزند به آنها کمک کنند ، ولی چون وضع مریم
یک وضع استثنایی بود و هرگز نمیخواست کسی وضع حمل او را ببیند ، با آغاز درد زاییدن ، راه بیابان را پیش گرفت .
. « درد وضع حمل ، او را به کنار درخت خرمایی کشاند » : قرآن در این زمینه میگوید
به معنی تنه درخت است ، نشان میدهد که تنها بدنهاي از آن درخت « جِ ذْع » با توجه به اینکه « جِ ذْعِ النَّخْلَۀ » تعبیر به
باقی مانده بود یعنی درختی خشکیده بود .
در این حالت ، طوفانی از غم و اندوه ، سراسر وجود پاك مریم را فرا گرفت ، احساس کرد لحظهايرا که از آن میترسید فرا رسیده
است ، لحظهاي که هر چه پنهان است در آن آشکار میشود و رگبار تیرهايتهمت مردم بیایمان متوجه او خواهدشد .
( جزء شانزدهم ( 99
گفت : اي کاش پیش از این مرده » به قدري این طوفان سخت بود و این بار بر دوشش سنگینی میکرد که بی اختیار
. « بودم و به کلی فراموش میشدم
بدیهی است تنها ترس تهمتهاي آینده نبود که قلب مریم را میفشرد ، هر چند مشغله فکري مریم بیش از همه همین موضوع
بود ، ولی مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، دربیابانی تنهاي تنها، نبودنمحلی
براياستراحت، آبی براي نوشیدن و غذا براي خوردن ، وسیله براي نگاهداري مولود جدید ، اینها اموري بود که سخت
او را تکان میداد .
24 فَنادیها مِنْ تَحْتِهَا اَلاّ تَحْزَنی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّا
ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که غمگین مباش ، پروردگارت زیر پاي تو چشمه آب ( گوارایی ) قرار داده
صفحه 38 از 63
است .
100 ) سوره مَریَم )
25 وَ هُزّي اِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَۀِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَبا جَنِیّا
و تکانیبهاین درخت نخل بده تا رطب تازه بر توفروریزد.
نظري به بالاي سرت بیفکن ، بنگر چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل باروري تبدیل شده که میوهها ، شاخههایش را زینت
. « تکانی به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد » بخشیدهاند
پاسخ به یک سؤال در مورد معجزه براي مریم
26 فَکُلی وَاشْرَبی وَ قَرّي عَیْنافَاِمّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ اَحَدا فَقُولی اِنّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنْسِیّا
از(این غذايلذیذ) بخور و از (آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشندار و هر گاه کسی از انسانها را
دیدي با اشاره بگو : من براي خداي رحمان روزه
( جزء شانزدهم ( 101
گرفتهام و با احدي امروز سخن نمیگویم ( این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد ) .
بعضی میپرسند اگر معجزه مخصوص انبیاء و امامان است پس ظهور اینگونه معجزات براي مریم چگونه بود ؟
« اِرْهاص » بعضی از مفسران براي حل این مشکل آن را جزء معجزات عیسی گرفتهاند که مقدمتا تحقق یافت و از آن تعبیر به
میکنند . ( اِرْهاص به معنی معجزه مقدماتی است ) .
ولی هیچ نیاز به اینگونه پاسخها نیست ، چراکه ظهور خارق عادات براي غیر پیامبران و امامان هیچگونه مانعی ندارد این همان
میگذاریم . « کرامت » چیزي است که نامش را
دعوت به مبارزه و توأم با دعوي نبوت و یا امامت ) بوده باشد . ) « تَحَدّي » معجزه آن است که توأم با
روزه سکوت
ظاهر آیات فوق نشان میدهد که مریم به خاطر مصلحتی مأمور به
102 ) سوره مَریَم )
سکوتبود و بهفرمان خدا از سخنگفتن در اینمدت خاص خودداري میکرد تا نوزادش عیسی ، لب به سخن بگشاید و از پاکی او
دفاع کند ، که این از هر جهت مؤثرتر و گیراتر بود .
اما از تعبیر آیه چنین برمیآید که نذر سکوت براي آن قوم و جمعیت کار شناخته شدهاي بود، به همین دلیل این کار را
بر او ایراد نگرفتند، ولی این نوع روزه در شرع اسلام ، مشروع نیست .
1) و این به خاطر تفاوت ) « صَوْمُ السُّکُوتِ حَرامٌ : روزه سکوت حرام است » : از امام علی بن الحسین در حدیثی چنین نقل شده
شرایط در آن زمان با زمان ظهور اسلام است .
عیسی مسیح در گاهواره سخن میگوید
27 فَاَتَتْبِهقَوْمَهاتَحْمِلُهُقالُوا یا مَرْیَمُلَقَدْجِئْتِشَیْئا فَرِیّا
(مریم) او را در آغوش گرفته ، به سوي قومش آمد ،
صفحه 39 از 63
. جلد 7 ، صفحه 390 ، « وسائل الشیعه » -1
( جزء شانزدهم ( 103
گفتند : اي مریم، کار بسیار عجیب و بدي انجام دادي .
بنا به گفته راغب در کتاب مفردات به معنی بزرگ یا عجیب آمده است . « فَرِيّ »
سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت ، از بیابان به آبادي بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد »
فَاَتَتْ بِه قَوْمَها تَحْمِلُهُ ) . ) «
هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش دیدند ، دهانشان از تعجب باز ماند ، آنها که سابقه پاکدامنی مریم را داشتند و آوازه
تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند، تا آنجا که بعضی به شک و تردید افتادند و بعضی دیگر هم که در قضاوت و
داوري ، عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند و گفتند : حیف از آن سابقه درخشان ، با این آلودگی و صد
حیف از آن دودمان پاکی که اینگونه بد نام شد .
28 یا اُخْتَ هرُونَ ما کانَ اَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ اُمُّکِ بَغِیّا
104 ) سوره مَریَم )
اي خواهر هارون ، نه پدر تو مرد بديبود و نه مادرت زن بدکارهاي .
موجب تفسیرهاي مختلفی در میان مفسران شده است ، اما آنچه صحیحتر به نظر « اي خواهر هارون » : اینکه آنها به مریم گفتند
میرسد این است که هارون مرد پاك و صالحی بود ، آن چنان که در میان بنی اسرائیل ضرب المثل شده بود، هرکس را
این معنی را در « مجمع البیان » در « طبرسی » میخواستند بهپاکی معرفی کنند میگفتند:او برادر یا خواهر هارون است . مرحوم
( حدیث کوتاهی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل کرده است .( 1
29 فَاَشارَتْ اِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّا
. جلد 3 ، صفحه 333 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 105
(مریم) اشاره به او کرد، گفتند: ما چگونه با کودکیکه در گاهواره است، سخن بگوییم.
در این هنگام ، مریم به فرمان خدا سکوت کرد ، تنها کاري که انجام داد اینبود که اشاره به نوزادش عیسی کرد( فَاَشارَتْ اِلَیْهِ ) .
اما اینکار بیشتر تعجب آنهارا برانگیخت و شاید جمعی آنرا حمل بر سخریه کردند و خشمناكشدند، گفتند: مریم با چنین کاري
که انجام دادهاي قوم خود را مسخره نیز میکنی.
گهواره ) بحث کردهاند که عیسی هنوز به گهواره نرسیده بود ، بلکه ظاهر آیات این است به محض ورود مریم در ) « مَهْد » درباره
میان جمعیت ، در حالیکه عیسی در آغوشش بود، این سخن در میان او و مردم رد و بدل شد .
در مفردات میگوید ، به معنی جایگاهی است که براي کودك آماده « راغب » چنانکه « مَهْد » امّا باید توجه داشت که واژه
میکنند ، خواه گهواره باشد یا دامان مادر و یا بستر و مَهْد و مِهاد هر دو در لغت به معنی
106 ) سوره مَریَم )
براي استراحت و خواب ) آمده است . ) « اَلْمَکانُ الْمُمَهَّدُ الْمُوَطَّأُ : محل آماده شده و گسترده »
30 قالَ اِنّی عَبْدُ اللّهِ اتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّا
(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود ) گفت : من بنده خدایم به من کتاب ( آسمانی ) داده و مرا پیامبر قرار داده است .
به هر حال ، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتّی شاید عصبانی شدند ، آنچنان که طبق بعضی از روایات به
صفحه 40 از 63
یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سختتر و سنگینتر است .
گفت : من بنده خدایم ، او کتاب » و این حالت چندان به طول نیانجامید ، چراکه آن کودك نوزاد زبان به سخن گشود و
. « آسمانی به من مرحمت کرده و مرا پیامبر قرار داده است
چگونه نوزاد سخن میگوید
طبق روال عادي ، هیچ نوزادي در ساعات یا روزهاي نخستین
( جزء شانزدهم ( 107
تولد سخن نمیگوید ، سخن گفتن نیاز به نمو کافی مغز و سپس ورزیدگی عضلات زبان و حنجره و هماهنگی دستگاههاي
مختلف بدن با یکدیگر دارد و این امور عادتا باید ماهها بگذرد و تدریجا در کودکان فراهم گردد . ولی هیچ دلیل علمی هم بر
محال بودن این امر نداریم تنها این که خارق عادت است و همه معجزات چنین هستند ، یعنی همه خارق عادتند نه
محال عقلی .
31 وَ جَعَلَنی مُبارَکا اَیْنَ ما کُنْتُ وَ اَوْصانی بِالصَّلوةِ وَ الزَّکوةِ مادُمْتُ حَیّا
و مرا وجودي پر برکت قرار داده در هر کجا باشم و مرا توصیه به نماز و زکات، مادام که زندهام کرده است .
32 وَ بَرّا بِولِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّارا شَقِیّا
و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقیّ قرار نداده است .
به معنی صفت نیکوکاري است . « بِرّ » به معنی شخص نیکوکار است ، در حالیکه « بَرّ »
108 ) سوره مَریَم )
به کسی میگویند که براي خود هر گونه حقوق بر مردم قائل است، ولی هیچ حقی براي کسی نسبت به خود قائل « جَبّار »
نیست .
به کسی میگویند که از روي خشم و غضب ، افراد را میزند و نابود میکند و پیرو فرمان عقل نیست و یا میخواهد « جَبّار » و نیز
نقص و کمبود خود را با ادعاي عظمت و تکبر ، برطرف سازد که همه اینها صفات بارز طاغوتیان و مستکبران در هر
زمان است .
به کسی گفته میشود که اسباب گرفتاري و بلا و مجازات براي خود فراهم میسازد و بعضی آن را به کسی که قبول « شَ قِیّ »
نصیحت نمیکند ، تفسیر کردهاند و پیدا است که این دو معنی از هم جدا نیست .
33 وَالسَّلامُعَلَیَّ یَوْمَوُلِدْتُوَیَوْمَ اَمُوتُ وَ یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّا
و سلام ( خدا ) بر من ، آن روز که متولد شدم و آن روز که میمیرم و آن روز که زنده برانگیخته میشوم .
این سه روز در زندگی انسان ، سه روز سرنوشت ساز و خطرناك
( جزء شانزدهم ( 109
اینجمله آمده و هم در مورد حضرت مسیح ، « یحیی » است که سلامت در آنها جز به لطف خدا میّسر نمیشود و لذا هم در مورد
با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را میگوید و در مورد دوم مسیح این تقاضا را دارد .
34 ذلِکَ عیسَیابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذي فیهِ یَمْتَرُونَ
ایناستعیسیبنمریم،گفتار حقی که در آنتردیدمیکنند.
بعد از آنکه قرآن مجید در آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنی از ماجراي تولد حضرت مسیح کرد ، به نفی خرافات و
صفحه 41 از 63
سخنان شركآمیزي که درباره عیسی گفتهاند ، پرداخته است .
مخصوصا در این عبارت روي فرزند مریم بودن او تأکید میکند تا مقدمهاي باشد براي نفی فرزندي خدا .
امّا اینکه قرآن میگوید : آنها در این زمینه در شک و تردید هستند ، گویا اشاره به دوستان و دشمنان مسیح یا به تعبیر دیگر
مسیحیان و یهودیان است ، از یکسو گروهی گمراه در پاکی مادر او
110 ) سوره مَریَم )
شک و تردید کردند و از سوي دیگر گروهی در اینکه او یک انسان باشد ، اظهار شک نمودند ، حتّی همین گروه نیز به شعبههاي
مختلف تقسیم شدند ، بعضی او را صریحا فرزند خدا دانستند ( فرزند روحانی و جسمانی، حقیقی نه مجازي ) و بهدنبال آن
مسأله تثلیث و خدایان سهگانه را به وجود آوردند .
بعضی مسأله تثلیث را از نظر عقل نامفهوم خواندند و معتقد شدند که باید تعبدا آن را پذیرفت و بعضی براي توجیه منطقی آن به
( سخنان بیاساسی دست زدند ، خلاصه همه آنها چونندیدند حقیقت،یا چون نخواستندحقیقت، ره افسانه زدند .( 1
مگر فرزند براي خدا ممکن است
35 ما کانَ لِلّهِ اَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ اِذا قَضی اَمْرا فَاِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
-1 در زمینه تثلیث نصاري و خرافاتی که مسیحیان در این زمینه به هم بافتهاند به جلد 4 تفسیر نمونه صفحه 224 ذیل آیه 171 سوره
نساء مراجعه فرمایید .
( جزء شانزدهم ( 111
هرگز براي خدا شایسته نبود فرزندي انتخاب کند ، منزه استاو، هرگاه چیزيرا فرماندهد،میگوید:موجودباش، آن هم موجود
میشود .
دارا بودن فرزند ، آنچنانکه مسیحیان در مورد خدا میپندارند ، با قداست مقام پروردگار سازگار نیست ، از یکسو لازمه آن
جسم بودن و از سوي دیگر محدودیت و از سوي سوم نیاز و خلاصه خدا را از مقام قدسش زیر چتر قوانین عالم ماده
کشیدن و او را در سر حدّ یک موجود ضعیف و محدود مادي قرار دادن است .
36 وَ اِنَّ اللّهَ رَبّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ
و خداوند پروردگار من و شماست ، او را پرستش کنید ، این است راه راست .
آخرین سخن عیسی بعد از معرفی خویش با صفاتی که گفته شد این است که بر مسأله توحید، مخصوصادر زمینهعبادت تأکید
کردهاست . و به این ترتیب مسیح از آغاز حیات خود باهرگونه
112 ) سوره مَریَم )
شرك و پرستشخدایاندوگانه و چندگانهمبارزهکرد و همهجا تأکیدبرتوحید داشت، بنابراینآنچه بهعنوان تثلیث (خدایان سهگانه)
در میان مسیحیان امروز دیده میشود، به طور قطع بدعتیاست که بعد از عیسی گذاشته شده و ما شرح آن را در ذیل
( آیات 171 سوره نساء بیان کردیم .( 1
لاحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظیمٍ 􀂚 37 فَاخْتَلَفَ ا
ولی(بعد از او)گروههااز میان پیروان او اختلاف کردند واي به حال کافران از مشاهده روز بزرگ ( رستاخیز ) .
این » تاریخمسیحیت نیز بهخوبی گواهیمیدهدکه آنها تا چهاندازه بعداز حضرتمسیح درباره او و مسأله توحید اختلاف کردند
اختلافات به اندازهاي بالا گرفت که " قسطنطین " امپراطور روم مجمعی از" اُسْقُفْها ( "دانشمندان بزرگ مسیحی ) تشکیل داد که
صفحه 42 از 63
یکی از سه مجمع معروف تاریخی آنها است ، اعضاي این مجمع به دو هزار و یکصد و هفتاد عضو رسید که همه از بزرگان آنها
بودند ، هنگامی که بحث درباره عیسی مطرح شده ، علماي حاضر نظرات کاملًا مختلفی درباره او اظهار داشتند و هر گروهی
عقیدهاي داشت .
جلد 4 ، صفحه 224 مراجعه شود . « تفسیر نمونه » -1 به
( جزء شانزدهم ( 113
بعضی گفتند : او خدا است که به زمین نازل شده است ، عدهاي را زنده کرده و عدهاي را میرانده ، سپس به آسمان صعود کرده
است . بعضی دیگر گفتند : او فرزند خدا است و بعضی دیگر گفتند : او یکی از اقانیم ثلاثه ( سه ذات مقدس ) است ، اَبْ و اِبْن و
روُح الْقُدُس ( خداي پدر ، خداي پسر و روح القدس ) و بعضی دیگر گفتند : او سومین آن سه نفر است : خداوند معبود است ، او
هم معبود و مادرش هم معبود .
سرانجام بعضی گفتند : او بنده خدا است و فرستاده او و فرقههاي دیگر هر کدام سخنی گفتند : به طوري که اتّفاق نظر بر هیچیک
از این عقاید حاصل نشد ، بزرگترین رقم طرفداران یک عقیده 308 نفر بود
114 ) سوره مَریَم )
که امپراطور آن را به عنوان یک اکثریت نسبی پذیرفت و به عنوان عقیده رسمی از آن دفاع کرد و بقیه را کنار گذاشت ، اماعقیده
(1) « . توحید که متأسفانه طرفداران کمتري داشت در اقلیت قرار گرفت
38 اَسْمِعْ بِهِمْ وَاَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ الظّالِمُونَ الْیَوْمَ فی ضَلالٍ مُبینٍ
چه گوشهاي شنوا و چه چشمهاي بینایی ( در آن روز ) که نزد ما میآیند پیدا میکنند؟ ولی این ستمگران امروز در گمراهی
آشکارند .
روشن است که در عالم آخرت پردهها از برابر چشمها کنار میرود و گوشها شنوا میشود ، چراکه آثار حق در آنجا به مراتب از
عالم دنیا آشکارتر است ، اصولًا مشاهده آن دادگاه و آثار اعمال ، خواب غفلت را از چشم و گوش انسان میبرد و حتی کوردلان
آگاه و دانا میشوند ،
. جلد 5 ، صفحه 436 ، « تفسیر فی ظلال » -1
( جزء شانزدهم ( 115
ولی چه سود که این بیداري و آگاهی به حال آنها مفید نیست .
رستاخیز روز حسرت و تأسف
لامْرُ وَ هُمْ فی غَفْلَۀٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ 􀂚 39 وَ اَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِیَ ا
آنها رااز روزحسرت (روز رستاخیزکه براي همهمایه تأسف است) بترسان، روزيکه همهچیزپایانمییابد، در حالیکه آنها در
غفلتند و ایمان نمیآورند .
هم نیکوکاران تأسف میخورند ، اي کاش بیشتر عمل « یَوْمَ الْحَسْرَةِ » روز قیامت نامهاي مختلفی در قرآن مجید دارد ، از جمله
انجام داده بودند و هم بدکاران ، چراکه پردهها کنار میرود و حقایق اعمال و نتایج آن بر همه کس آشکار میشود .
خداوند فرمان خلود را درباره اهل بهشت و اهل » : چنین نقل شده « لامْرُ 􀂚 اِذْ قُضِیَ ا » در روایتیاز امامصادق در تفسیر جمله
(1). « دوزخ صادر میکند
116 ) سوره مَریَم )
صفحه 43 از 63
لارْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ اِلَیْنا یُرْجَعُونَ 􀂚 40 اِنّا نَحْنُ نَرِثُ ا
ما زمین و تمام کسانیراکه برآن هستند بهارث میبریم و همگی به سوي ما بازمیگردند .
آیه فوق به همه ظالمان و ستمگران هشدار میدهد که این اموال که در اختیار خود آنها است، جاودانینیست، همانگونهکه حیات
خود آنها همجاودانی نمیباشد، بلکه وارث نهایی همه اینها خدا است . اگر کسی به این واقعیت ، مؤمن و معتقد باشد ، چرا براي
اموال و سایر مواهب مادي که چند روزي به امانت نزد ما سپرده شده و به سرعت از دست ما بیرون میرود ، تعدي و ظلم و ستم
و پایمال کردن حقیقت یا حقوق اشخاص را روا دارد ؟
41 وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِبْراهیمَ اِنَّهُ کانَ صِدّیقا نَبِیّا
در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود .
ذیل آیه . ، « مجمع البیان » -1
( جزء شانزدهم ( 117
صیغه مبالغه از صدق و به معنی کسی است که بسیار راستگو است ، بعضی گفتهاند به معنی کسی « صِ دّیق » کلمه
است که هرگز دروغ نمیگوید .
بیان شده ، گویی زمینه ساز شایستگی براي پذیرش « نبوت » این صفت به قدري اهمیت دارد که در آیه فوق حتی قبل از صفت
نبوت است.
منطق گیرا و کوبنده ابراهیم
42 اِذْ قالَ لَاِبیهِ یا اَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنی عَنْکَ شَیْئا
هنگامی که به پدرش گفت : اي پدر چرا چیزي را پرستش میکنی که نمیشنود و نمیبیند و هیچ مشکلی را از تو حل
نمیکند ؟
118 ) سوره مَریَم )
درلغتعرب گاهی بهمعنی پدر و گاه بهمعنی عمو آمدهاست. « اَب»
این بیان کوتاه و کوبنده یکی از بهترین دلایل نفی شرك و بتپرستی است ، چراکه یکی از انگیزههاي انسان در مورد شناخت
کردهاند . « دفع ضرر محتمل » پروردگار انگیزه سود و زیان است که علماي عقاید از آن تعبیر به مسأله
چرا تو به سراغ معبودي میروي که نه تنها مشکلی از کار تو نمیگشاید، بلکه اصلًا قدرت » : او به عمویش آزر میگوید
.« شنوایی و بینایی ندارد
در حقیقت ابراهیم در اینجا دعوتش را از عمویش شروع میکند، به این دلیل که نفوذ در نزدیکان لازمتر است ، همانگونه که
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نخست مأمور شد که اقوام نزدیک خود را به اسلام دعوت کند ، همان گونه که در آیه 214 سوره
« لاقْرَبینَ 􀂚 وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ ا » : شعراء میخوانیم
دلیل پیروي از عالم
( جزء شانزدهم ( 119
43 یا اَبَتِ اِنّی قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنی اَهْدِكَ صِراطا سَوِیّا
ايپدر علم و دانشینصیب منشدهاستکهنصیب تو نشده، بنابرایناز من پیرويکن تا تورا به راه راست هدایت کنم .
صفحه 44 از 63
ابراهیم آزر را به پیروي از خود دعوت میکند ، با اینکه قاعدتا عمویش از نظر سن از او بسیار بزرگتر بوده و در آن جامعه
قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ ) . ) « که من علمی دارم که نزد تو نیست » سرشناستر و دلیل آن را چنین ذکر میکند
این یک قانون کلی است درباره همه که در آنچه آگاه نیستند از آنها که آگاهند پیروي کنند و این در واقع برنامه رجوع به
متخصصان هر فن و از جمله مسأله تقلید از مجتهد را در فروع احکام اسلامی مشخص میسازد ، البته بحث ابراهیم در مسائل مربوط
به فروع دین نبود ، بلکه از اساسیترین مسأله اصول دین سخن میگفت ، ولی حتی در اینگونه مسائل نیز باید از راهنماییهاي
است ، حاصل گردد . « صراط مستقیم » دانشمند استفاده کرد ، تا هدایت به صراط سَوِيّ که همان
120 ) سوره مَریَم )
44 یا اَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ اِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّا
ايپدر شیطانرا پرستش مکنکه شیطان نسبت به خداوند رحمن عصیانگر بود .
البته پیدا است که منظور از عبادت در اینجا عبادت به معنی سجده کردن و نماز و روزه براي شیطان بهجا
آوردن نیست ، بلکه به معنی اطاعت و پیروي فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب میشود .
معنی عبادت و پرستش آنقدر وسیع است که حتی گوش دادن به سخن کسی به قصد عمل کردن به آن را نیز شامل میگردد و نیز
قانون کسیرا بهرسمیتشناختن یکنوععبادت وپرستشاو محسوبمیشود.
مَنْ اَصْغی اِلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ ، فَاِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ اِنْ کانَ » : از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین نقل شده
( جزء شانزدهم ( 121
النّاطِقُ عَنْ اِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ اِبْلیسَ : کسی که به سخن سخنگویی گوش فرا دهد ( گوش دادن از روي تسلیم و رضا ) او را پرستش
کرده ، اگر این سخن گو از سوي خدا سخن میگوید خدا را پرستیده است و اگر از سوي ابلیس سخن میگوید ابلیس را
(1). « عبادت کرده
به هر حال ابراهیم میخواهد این واقعیت را به عمویش تعلیم کند که انسان در زندگی بدون خط نمیتواند باشد یا خط اللّه و
صراط مستقیم است و یا خط شیطان عصیانگر و گمراه ، او باید در این میان درست بیندیشد و براي خویش تصمیمگیري کند و خیر
و صلاح خودرا دور از تعصبها و تقلیدهاي کورکورانه در نظر بگیرد.
45 یا اَبَتِ اِنّی اَخافُ اَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیّا
اي پدر ، من از این میترسم که عذابی از ناحیه خداوند رحمن به تو رسد در نتیجه از دوستان شیطان باشی .
جلد 2 ، صفحه 115 ( ماده عَبَدَ ) . ، « سفینۀُ الْبِحار » -1
122 ) سوره مَریَم )
تعبیر ابراهیم در برابر عمویش آزر در اینجا بسیار جالب است از یکسو مرتبا او را با خطاب یا ابت ( پدرم ) که نشانه ادب و
نشان میدهد که ابراهیم از رسیدن کوچکترین ناراحتی به آزر « اَنْ یَمَسَّکَ » احترام است، مخاطب میسازد و از سوي دیگر جمله
اشاره به این نکته میکند کار تو به واسطه این شرك و « عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ » ناراحت و نگران است و از سوي سوم تعبیر به
بتپرستی بهجایی رسیده که خداوندي که رحمت عام او همگان را در برگرفته به تو خشم میگیرد و مجازاتت میکند ،
ببین چه کار وحشتناکی انجام میدهی .
و از سوي چهارم این کار تو کاري است که سرانجامش ، قرار گرفتن زیر چتر ولایت شیطان است .
رفتارمنطقی توأم با احترام بهترین راه جذب دیگران
صفحه 45 از 63
کیفیت گفتگوي ابراهیم با آزر که طبق روایات مردي بتپرست و بتتراش و بتفروش بوده و یک عامل بزرگ فساد در محیط
محسوب میشده ، به ما نشان میدهد که براي نفوذ در افراد منحرف ، قبل از توسل بهخشونت باید از طریق منطق ، منطقی آمیخته با
احترام ، محبت، دلسوزي و در عین حال توأم با قاطعیت استفاده کرد ، چراکه گروه زیادي از این طریق تسلیم حق خواهند شد ، هر
چند عدهاي در برابر این روش باز هم مقاومت نشان میدهند که البته حساب آنها جدا است و باید برخورد دیگري با آنها
داشت .
( جزء شانزدهم ( 123
46 قالَ اَراغِبٌ اَنْتَ عَنْ ءَالِهَتی یا اِبْراهیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لََارْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنی مَلِیّا
گفت: اي ابراهیم آیا تو از خدایان من روي گردانی ؟ اگر (ازاین کار) دستبرنداري تو راسنگسارمیکنم، از من براي مدتی
طولانی دور شو .
از ماده اِمْلاء به معنی مهلت دادن طولانی آمده است و در اینجا مفهومش آن است « مفردات » در « راغب » به گفته « مَلِیّا » کلمه
که براي مدت طولانی یا همیشه از من دور شو .
124 ) سوره مَریَم )
نه تنها دلسوزيهاي ابراهیم و بیان پربارش به قلب آزر ننشست بلکه او از شنیدن این سخنان ، سخت برآشفت .
حتی مایل نبود تعبیر انکار بتها و یا مخالفت و بدگویی نسبت به آنها را بر زبان آورد ، بلکه به همین « آزر » جالب اینکه اولاً
مبادا به بتها جسارت شود ، ثانیا : به هنگام تهدید ابراهیم ، او را به سنگسار « آیا تو روي گردان از بتها هستی » : اندازه گفت
استفاده میشود و میدانیم سنگسار « لاََرْجُمَنَّکَ » در « نون تأکید ثقلیه » و « لام » کردن تهدید نمود ، آن هم با تأکیدي که از
کردن یکی از بدترین انواع کشتن است . ثالثا : به این تهدید مشروط قناعت نکرد ، بلکه در همان حال ابراهیم را وجودي
غیرقابلتحمل شمرد و به او گفت: براي همیشه ازنظرمدورشو .
گورت را » این تعبیر بسیار توهینآمیزي است که افراد خشن نسبت به مخالفین خود به کار میبرند و در فارسی گاهی به جاي آن
میگوییم ، یعنی نه تنها خودت براي همیشه از من پنهان شو ، بلکه جایی برو که حتی قبرت را هم نبینم . « گم کن
( جزء شانزدهم ( 125
47 قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَاَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبّی اِنَّهُ کانَ بی حَفِیّا
(ابراهیم) گفت : سلام بر تو ، من به زودي برایت از پروردگارم تقاضاي عفو میکنم ، چراکه او نسبت به من مهربان است .
را ترك گفت . « آزر » ، این سلام ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد ، ابراهیم
در واقع ، ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر ، مقابله به ضد نمود ، وعده استغفار و تقاضاي بخشش پروردگار به او داد .
در اینجا سؤالی مطرح میشود که چرا ابراهیم به او وعده استغفار داد ، با اینکه میدانیم آزر ، هرگز ایمان نیاورد و استغفار
براي مشرکان، طبق صریح آیه 113 سوره توبه ممنوع است .
. ( پاسخ این سؤال به طور مشروح ذیل همان آیه سوره توبه ذکرشدهاست (تفسیرنمونه، جلد 8 صفحه 106
48 وَ اَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِاللّهِ وَ اَدْعُوا رَبّی عَسی اَلاّ اَکُونَ بِدُعاءِ رَبّی شَقِیّا
126 ) سوره مَریَم )
و از شما و آنچه غیر از خدا میخوانید کنارهگیري میکنم و پروردگارم را میخوانم و امیدوارم دعایم در پیشگاه پروردگارم
بیپاسخ نماند .
49 فَلَمَّااعْتَزَلَهُمْ وَمایَعْبُدُونَمِنْدُونِاللّهِوَهَبْنالَهُ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیّا
صفحه 46 از 63
هنگامی که از آنها و از آنچه غیر خدا میپرستیدند، کنارهگیري کرد ، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را
پیامبر بزرگی قرار دادیم .
ابراهیم بهگفته خود وفا کرد و بر سر عقیده خویش با استقامت هر چه تمامتر باقی ماند ، همواره منادي توحید بود ، هر چند تمام
اجتماع فاسد آن روز بر ضد او قیام کردند ، اما او سرانجام تنها نماند ، پیروان فراوانی در تمام قرون و اعصار پیدا کرد ، به طوري
که همه خداپرستان جهان به وجودش افتخار میکنند .
( جزء شانزدهم ( 127
گرچه مدت زیادي طول کشید که خداوند اسحاق و سپس یعقوب ( فرزند اسحاق ) را به ابراهیم داد ولی به هر حال این موهبت
بزرگ ، فرزندي همچون اسحاق و نوهاي همچون یعقوب که هر یک پیامبري عالی مقام بودند ، نتیجه آن استقامتی بود که ابراهیم
در راه مبارزه با بتها و کنارهگیري از آن آیین باطل از خود نشان داد .
50 وَوَهَبْنالَهُمْ مِنْرَحْمَتِناوَجَعَلْنا لَهُمْلِسانَ صِدْقٍ عَلِیّا
و از رحمت خود به آنها ارزانی داشتیم و براي آنها نام نیک و مقاممقبولوبرجسته(در میانهمهامتها)قرار دادیم.
وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِ دْقٍ فِی الاْخَرینَ : » : این در حقیقت پاسخی است به تقاضاي ابراهیم که در سوره شعراء آیه 84 آمده است
« خدایا براي من لسان صدق در امتهاي آینده قرار ده
در واقع آنها میخواستند آنچنان ابراهیم و دودمانش از جامعه انسانی طرد شوند که کمترین اثر و خبري از آنان باقی نماند و براي
همیشه فراموش شوند ، امّا بر عکس ، خداوند به خاطر ایثارها و فداکاريها و استقامتشان در اداي رسالتی که بر عهده داشتند ،
آنچنان آنها را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهاي مردم جهان قرار داشته و دارند و به عنوان اسوه و
الگویی از خداشناسی و جهاد و پاکی و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته میشوند .
128 ) سوره مَریَم )
کنیم و « صِ دْق » در اینگونه موارد به معنی یادي است که از انسان در میان مردم میشود و هنگامی که آن را اضافه به « لِسان »
که به معنی عالی و « عَلِیّا » لِسانَ صِ دْقٍ بگوییم معنی یاد خیر و نام نیک و خاطرهخوب در میانمردماست و هنگامیکه باکلمه
برجسته است ضمیمه شود ، مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسی در میان مردم بماند .
ناگفته پیدا است ابراهیم نمیخواهد با این تقاضا ، خواهش دل خویش را برآورد ، بلکه هدفش این است که دشمنان نتوانند تاریخ
زندگی او را که فوق العاده انسانساز بود به بوته فراموشی بیفکنند و او را که میتواند الگویی براي مردم جهان باشد ، براي
همیشه از خاطرهها محو کنند .
( جزء شانزدهم ( 129
لِسانُ الصِّدْقِ لِلْمَرْءِ یَجْعَلُهُ اللّهُ فِیالنّاسِ خَیْرٌ مِنَ الْمالِ یَأَکُلُهُ وَ یُورِثُهُ : خاطره خوب و نام » : در روایتی از امیر مؤمنان علی میخوانیم
نیکی که خداوند براي کسی در میان مردم قرار دهد از ثروت فراوانی که هم خودش بهره میگیرد و هم به ارث
(1). « میگذارد ، بهتر و برتر است
اصولًا قطع نظر از جنبههاي معنوي گاهی حسن شهرت در میان مردم ، میتواند براي انسان و فرزندانش سرمایه عظیمی
گردد که نمونههاي آن را فراوان دیدهایم .
در اینجا سؤالی پیش میآید که چگونه در این آیه موهبت وجود اسماعیل ، نخستین فرزند بزرگوار ابراهیم اصلاً مطرح
نشده ، با اینکه نام یعقوب که نوه ابراهیم است ، صریحا آمده است ؟
. جلد 3 ، صفحه 339 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
صفحه 47 از 63
130 ) سوره مَریَم )
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي » : و در جاي دیگر از قرآن وجود اسماعیل ، ضمن مواهب ابراهیم بیان شده ، آنجا که از زبان ابراهیم میگوید
/ 39 ) « وَهَبَ لی عَلَی الْکِ بَرِ اِسْماعیلَ وَ اِسْحاقَ : شکر خدایی را که در پیري اسماعیل و اسحاق را به من بخشید
ابراهیم ) .
پاسخ این سؤال چنین است که : علاوه بر اینکه در دو سه آیه بعد نام اسماعیل و بخشی از صفات برجسته او مستقلًا آمده است ،
منظور از آیه فوق آن است که ادامه و تسلسل نبوت را در دودمان ابراهیم بیان کند و نشان دهد چگونه این حسن شهرت و نام نیک
و تاریخ بزرگ او به وسیله پیامبرانی که از دودمان او یکی بعد از دیگري به وجود آمدند ، تحقق یافت و میدانیم که بسیاري از
پیامبران از دودمان اسحاق و یعقوب در اعصار و قرون بهوجود آمدهاند، هرچنداز دودمان اسماعیلنیز بزرگترین پیامبران یعنی
پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله قدم به عرصه هستی گذارد ، ولی تسلسل و تداوم در فرزندان اسحاق بود .
وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ » : لذا در آیه 27 سوره عنکبوت میخوانیم
( جزء شانزدهم ( 131
وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِالنُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ: ما بهاو اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و در دودمان او نبوت و کتاب آسمانی قرار
.« دادیم
موسی پیامبري مخلص و برگزیده
51 وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی اِنَّهُ کانَ مُخْلَصا وَ کانَ رَسُولًا نَبِیّا
در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن ، که او مخلص بود و رسول و پیامبر والا مقامی .
به معنی رفعت و بلندي « نَبْوة » در اینجا اشاره به علو مقام و رفعت شأن این پیامبر بزرگ است ، زیرا این واژه در اصل از « نَبِیّا »
و مسلما « پروردگار او را خالص و پاك ساخت » مقام گرفته شده است . موسی به خاطر اطاعت و بندگی خدا به جایی رسید که
کسیکه به چنین مقامیبرسد از خطر انحراف و آلودگی مصون خواهد بود ، چراکه شیطان با تمام اصراري که براي منحرف
قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْاَجْمَعینَ اِلاّ » : ندارد « مُخْلَصین » ساختن بندگان خدا دارد ، خودش اعترافمیکندکه قدرت برگمراهکردن
82 و 83 /ص) . )« عِبادَكَ مِنْهُمُالْمُخْلَصینَ: گفت: سوگند بهعزتت همهآنهارا گمراهمیکنم مگربندگانمخلَصت
132 ) سوره مَریَم )
فرق رسول و نبی
بنابر یک « نَبِیّ » در اصل به معنی کسی است که مأموریت و رسالتی بر عهده او گذارده شده ، تا آنان را ابلاغ کند و « رَسُول »
تفسیر به معنی کسی است که از وحی الهی آگاه است و خبر میدهد و بنابر تفسیر دیگر به معنی شخص عالی مقام است ،
این از نظر لغت .
کسی است که صاحب آیین و مأمور ابلاغ باشد ، یعنی « رَسُول » اما از نظر تعبیرات قرآنی و لسان روایات بعضی معتقدند که
دریافت وحی میکند ، ولی موظف به ابلاغ آن نیست ، بلکه تنها براي « نَبیّ » وحی الهی را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید ، اما
انجام وظیفه خود او است و یا اگر از او سؤال کنند ، پاسخ میگوید .
همانند طبیب آگاهی است که در محل خود آماده پذیرایی بیماراناست، او به دنبال بیمار نمیرود ، ولی اگر « نَبیّ » به تعبیر دیگر
بیماري به او مراجعه کند از درمانش فروگذار نمیکند .
صفحه 48 از 63
( جزء شانزدهم ( 133
طَبیبٌ دَوّارٌ »: امارسول همانند طبیبی است سَیّار و به تعبیري که علی در نهجالبلاغه درباره پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرموده
(1).« بِطِبِّه
و باب « نْبِیاءِ وَ الرُّسُلِ 􀂚 طَبَقاتُ الا » در باب « اصول کافی » از روایاتی که در این زمینه به ما رسیده و مرحوم کلینی در کتاب
کسی است که تنها حقایق وحی را در حال خواب « نَبیّ » آورده است ، چنین استفاده میشود که « اَلْفَرْقُ بَیْنَ النَّبِیِّ وَ الرُّسُلِ »
میبیند ( همانند رؤیاي ابراهیم ) و یا علاوه بر خواب در بیداري هم صداي فرشته وحی را میشنود .
( کسی است که علاوه بر دریافت وحی در خواب و شنیدن صداي فرشته ، خود او را هم مشاهده میکند .( 2 « رَسُول » اما
. خطبه 108 ، « نهج البلاغه » -1
134 ) سوره مَریَم )
لایْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِیّا 􀂚 52 وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ا
ما اورا ازطرفراست (کوه) طور فراخواندیم و اورا نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم.
کسی است که با دیگري به نحوي سخن در گوشی دارد ، در اینجا خداوند نخست موسی را از فاصله « مُناجی » به معنی « نَجِیّ »
دوري صدا زد و بعد که نزدیک شد ، با او به نَجْوي پرداخت ( ناگفته پیدا است که خداوند نه زبانی دارد و نه مکانی بلکه امواج
صوتی در فضا ایجاد میکند و با بندهاي همچون موسی سخن میگوید ) .
گذشته و بهسوي مصر در حرکت بود، بههمسرش درد وضعحمل « مدین » درآنشبتاریک و پر وحشتی که با همسرشاز بیابانهاي
دستداد و گرفتار سرمايشدیدي شد و به دنبال شعله آتشی در حرکت بود ، ناگهان برقی از دور درخشید و ندایی برخاست و به
موسی
جلد 1 ، صفحه 133 و 134 ( چاپ دار الکتب الاسلامیه ) . ،« اصول کافی » -1
( جزء شانزدهم ( 135
فرمان رسالت داده شد و این بزرگترین افتخار و شیرینترین لحظه در عمر او بود.
اسماعیل پیامبر صادق الوعد
53 وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا اَخاهُ هرُونَ نَبِیّا
و ما از رحمت خود برادرش هارون را که پیامبر بود به او بخشیدیم .
54 وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیّا
درکتابآسمانیخودازاسماعیل یادکنکهاودر وعدههایش صادق و رسول و پیامبر بزرگی بود .
55 وَ کانَ یَأْمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلوةِ وَ الزَّکوةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّه مَرْضِیّا
او همواره خانواده خود را به نماز و زکات دعوت میکرد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود .
136 ) سوره مَریَم )
بودن، پیامبر عالی مقام بودن ، امر بهنماز و پیوند و رابطه با خالق داشتن، امر به زکات و رابطه با خلق « صادِقُ الْوَعْد » در این دوآیه به
خدا برقرار نمودن و بالاخره کارهایی انجام دادن که جلب خشنودي خدا را کند ، از صفات این پیامبر بزرگ الهی
شمرده شده است .
تکیهروي وفاي بهعهد و توجه بهتربیت خانواده، به اهمیت فوقالعاده ایندو وظیفه الهی اشاره میکند که یکی قبل از مقام نبوت او
صفحه 49 از 63
ذکر شده و دیگري بلافاصله بعد از مقام نبوت .
نباشد ، محال است به مقام والاي رسالت برسد ، چراکه اولین شرط این مقام آن است که « صادق » در حقیقت تا انسان
وحی الهی را بی کم و کاست به بندگانش برساند و لذا حتی افراد معدودي که مقام عصمت را در پارهاي از ابعادش در
انبیاء انکار میکنند ، مسأله صدق پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به عنوان یک شرط اساسی پذیرفتهاند، صدق و راستی در خبرها،
در وعدهها و در همهچیز.
( جزء شانزدهم ( 137
شمرده ، به خاطر این است که او به قدري در وفاي به « صادِقُالْوَعْد » ، در روایتی میخوانیم : اینکه خداوند اسماعیل را
وعدهاش اصرار داشت که با کسی در محلی وعدهاي گذارده بود ، او نیامد ، اسماعیل همچنان تا یکسال در انتظار او بود ،
( هنگامی که بعد از این مدت آمد، اسماعیل گفت : من همواره در انتظار تو بودم .( 1
بدیهی است هرگز منظور این نیست که اسماعیل کار و زندگیش را تعطیل کرد ، بلکه مفهومش این است که در عین
ادامه برنامههایش مراقب آمدن شخص مزبور بود .
و از سوي دیگر نخستین مرحله براي تبلیغ رسالت، شروع از خانواده خویشتن است ، که از همه به انسان نزدیکتر میباشند ، به
همین دلیل پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز نخست دعوت خود را از خدیجه همسر گرامیش و علی پسر عمویش شروع کرد و
( به بستگان نزدیکش پرداخت .( 1 « لاقْرَبینَ 􀂚 وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَکَ ا » سپس طبق فرمان
. جلد 2 ، صفحه 86 ، « اصول کافی » -1
138 ) سوره مَریَم )
« وَأْمُرْاَهْلَکَبِالصَّلوةِوَ اصْ طَبِرْ عَلَیْها: خانواده خود را به نماز دعوت کن و بر انجام نماز شکیبا باش »: درآیه 132 سورهطهنیزمیخوانیم
.
56 وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِدْریسَ اِنَّهُ کانَ صِدّیقا نَبِیّا
یاد کن ، او بسیار راستگو و پیامبر بزرگی بود . « ادریس » و در این کتاب ( نیز ) از
به معنی شخص بسیار راستگو و تصدیق کننده آیات خداوند و تسلیم در برابر حق و حقیقت است . « صِدّیق »
ادریس کیست ؟
میباشد که بعضی « اِدْریس » و در عربی « اُخْنُوخ » جد پدر نوح است ، نام او در تورات « ادریس » ، طبق نقل بسیاري از مفسران
میدانند ، زیرا او اولین کسی بود که با قلم خط نوشت ، او علاوه بر مقام نبوت ، به علم نجوم و حساب و « درس » آن را از ماده
هیئت احاطه داشت و نخستین کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت .
214 / شعراء . -1
( جزء شانزدهم ( 139
57 وَ رَفَعْناهُ مَکانا عَلِیّا
و ما او را به مقام بلندي رساندیم .
در اینکه منظور ، عظمت مقام معنوي ادریس یا بلندي مکان حسی او است ، در میان مفسران گفتگو است ، بعضی همانگونه که
ما انتخاب کردیم آن را اشاره به مقامات معنوي و درجات روحانی این پیامبر بزرگ میدانند و بعضی معتقدند که
را در آیه فوق اشاره به همین میدانند . « مَکانا عَلِیّا » خداوند ادریس را همچون مسیح به آسمان برد و تعبیر به
صفحه 50 از 63
به مقامات معنوي ، امري متداول و معمول است ، در سوره یوسف آیه 77 میخوانیم یوسف به برادران « مَکان » ولی اطلاق کلمه
. « اَنْتُمْ شَرٌّ مَکانا : شما از نظر مقام و منزلت بدترین مردمید » : خود که کار خلافی انجام داده بودند ، گفت
140 ) سوره مَریَم )
58 اوُلئِکَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبیّینَ مِنْ ذُرِّیَّۀِ ءَادَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّۀِ اِبْراهیمَ وَ اِسْرائیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَاجْتَبَیْنا
اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ ایاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدا وَ بُکِیّا
آنهاپیامبرانیبودندکه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود ، از فرزندان آدم و از کسانیکه با نوح برکشتی سوار کردیم و
ازدودمان ابراهیم و یعقوب، از آنها که هدایت کردیم و برگزیدیم ، آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان
خوانده میشد ، به خاك میافتادند و سجده میکردند ، در حالی که گریان بودند .
جمع باکی ( گریه کننده ) است . « بُکِیّ » سجده کننده ) و ) « ساجِد » جمع « سُجَّد »
نَحْنُ عُنینا بِها : » : حدیثی است که از امام زین العابدین علی بن الحسین نقل شده است که به هنگام تلاوت این آیه ، فرمود
( جزء شانزدهم ( 141
(1). « ما مقصود از این آیهایم
بدیهی است هرگز منظور از این جمله انحصار نیست ، بلکه بیان مصداق روشن پیروان راستین انبیاء است .
داخل « مِمَّنْ هَدَیْنا » به میان آمد ، در حالیکه او از انبیاء نبود ، او از کسانی بود که در جمله « مریم » در آیات گذشته سخن از
است و از مصادیق آن محسوب میشود و در هر زمان و مکانی، مصداق یا مصداقهایی داشته و دارد .
به همین جهت در آیه 69 سوره نساء نیز مشاهده میکنیم که مشمولین نعمتهاي خدا را منحصر به پیامبران ندانسته ، بلکه
را نیز بر آن میافزاید : ( فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ ) . « شُهَداء » و « صِدّیقین »
در آیه 75 سوره مائده نیز از مریم مادر عیسی به عنوان
ذیلآیهموردبحث. ،« مجمعالبیان » -1
142 ) سوره مَریَم )
. « وَ اُمُّهُ صِدّیقَۀٌ » : تعبیر میکند و میگوید « صِدّیقَۀ »
ذریه » با اینکه همه این پیامبران از فرزندان آدم بودند ، ولی با توجه به نزدیکی آنها به یکی از پیامبران بزرگ ، از آنان به عنوان
در این آیه، ادریس است که طبق مشهور، جد نوح پیامبر بود و « ذریه آدم » یاد شده و به این ترتیب منظور از « ابراهیم و اسرائیل
ابراهیم است ، زیرا ابراهیم از فرزندان سام ( فرزند نوح ) بوده . « ذریه کسانی که با نوح بر کشتی سوار شدند » منظور از
موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی ، « ذریه اسرائیل » اسحاق و اسماعیل و یعقوب است و منظور از « ذریه ابراهیم » و منظور از
میباشد که در آیات گذشته به حالات آنها و بسیاري از صفات برجستهشان اشاره شده است .
سپس این بحث را با یاد پیروان راستین این پیامبران بزرگ تکمیل کرده ، میگوید : ( وَ مِمَّنْ هَدَیْنا ... ) .
59 فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَغَیّا
( جزء شانزدهم ( 143
اما بعداز آنها فرزندان ناشایستهاي روي کار آمدند که نماز را ضایعکردند و پیروي از شهوات نمودند و به زودي ( مجازات )
گمراهی خود را خواهند دید .
به معنی جانشین شدن و همچنین « خَلَف » است ، در حالی که « ناخلف » بهمعنی فرزندان ناصالح و به اصطلاح « خَلْف »
فرزند صالح است .
صفحه 51 از 63
دراینجاانجامدادن اعمالیاستکه نماز را در جامعه ضایع کند . « اِضاعَه صَلاة » منظوراز
چنانکه میدانیم سدّي « نماز » چرا از میان تمام عبادات ، روي نماز در اینجا انگشت گذارده شده ؟ شاید دلیل آن این باشد که
است در میان انسان و گناهان، هنگامیکه این سد شکسته شد ، غوطهور شدن در شهوات ، نتیجه قطعی آن است و به تعبیر دیگر ،
همانگونه که پیامبران ، ارتقاء مقام خود را از یاد خدا شروع کردند و به هنگامی که اینپیروانناخلفسقوط و
انحرافشانازفراموشکردنیاد خدا شروع شد.
144 ) سوره مَریَم )
توصیفی از بهشت
60 اِلاّمَنْتابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَصالِحافَاُولئِکَیَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئا
مگر آنهاکه توبه کنند ، ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، چنینکسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها
نخواهد شد .
61 جَنّاتِ عَدْنٍالَّتی وَعَدَالرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِاِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیّا
باغهایی است جاودانی که خداوند رحمان ، بندگانش را بهآن وعده داده است، هر چند آن را ندیدهاند ، وعده خدا حتما
تحقق یافتنی است .
در لغت به معنی اقامت است و در اینجا این مفهوم را « عَدْن »
( جزء شانزدهم ( 145
که به معنی همیشگی و جاودانی است ، دلیل بر این « عَدْن » خواهند بود . توصیف به « مقیم » میرساند که ساکنان آن همیشه در آن
است که بهشت همچونباغها و نعمتهاي اینجهاننیستکه زایل شدنی باشد، زیرا چیزيکه انسانرا دررابطه بانعمتهاي بزرگ
اینجهان نگرانمیسازد ، این است که همه آنها سرانجام زوال پذیرند ، اما این نگرانی در مورد نعمتهاي بهشتی وجود ندارد
.
62 لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْوا اِلاّ سَلاما وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وَ عَشِیّا
آنها هرگز درآنجا گفتارلغو و بیهودهاي نمی شنوند و جز سلام در آنجا سخنی نیست و هر صبح و شام روزي آنها در بهشت
مقرراست .
به معنی وسیع کلمه دلالت بر سلامت روح و فکر و زبان و رفتار و کردار بهشتیان دارد . « سَلام »
به دنبال این نعمت به نعمت دیگري اشاره میکند ، میگوید :
146 ) سوره مَریَم )
( وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وَ عَشِیّا ) .
این جمله دو سؤال را برمیانگیزد :
نخست این که : مگر در بهشت صبح و شامی وجود دارد ؟
پاسخ اینسؤال در روایاتاسلامی چنین آمدهاست: گرچه در بهشت همواره نور و روشنایی است ، اما بهشتیان از کم و زیاد شدن
نور و نوسان آن شب و روز را تشخیص میدهند .
سؤال دیگر این که : از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که بهشتیان هر چه بخواهند از مواهب و روزيها در
اختیارشان همیشه و در هر ساعت وجود دارد ، این چه رزقی است که فقط صبح و شام به سراغ آنها میآید ؟
صفحه 52 از 63
وَ » : پاسخ این سؤال را از حدیث لطیفی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده میتوان دریافت ، آنجا که میفرماید
تُعْطیهُمْ طَرْفُ الْهَدایا مِنَ اللّهِ لِمَواقیتِ الصَّلوةِ الَّتی کانُوا یُ َ ص لُّونَ فیها مِنَ الدُّنْیا : هدایاي جالب و نخبه از سوي خداوند بزرگ در
اوقاتی
( جزء شانزدهم ( 147
(1). « که در این دنیا نماز میخواندند ، به آنها در بهشت میرسد
از این حدیث استفاده میشود که این هدایاي ممتاز به گونهاي هستند که به هیچوجه نمیتوانماهیت آنرا حتیبا حدس و تخمین
بیانکرد ، نعمتهایی است بسیار پرارزش که علاوه بر نعمتهاي معمولبهشتی، صبحوشام بهآنها اهداءمیگردد .
63 تِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیّا
این همان بهشتی است که ما به ارث به بندگان پرهیزکار میدهیم .
نیست . « تقوا » و به این ترتیب کلیدِ درِ بهشت با تمام آن نعمتها که گذشت چیزي جز
برخورد میکنیم که معمولاً به اموالی گفته میشود که از کسی به دیگري بعد از مرگش انتقال « ارث » باز در اینجا به کلمه
مییابد ،
. جلد 16 ، صفحه 103 ، « تفسیر روح المعانی » -1
148 ) سوره مَریَم )
در حالی که بهشت مال کسی نبوده و انتقالی ظاهرا در کار نیست .
پاسخ این سؤال را از دو راه میتوان گفت :
نمیباشد . « بازماندگانش » از نظر لغت به معنی تملیک آمده است و منحصر به انتقال مالی از میت به « ارث »
هر کس بدون استثناء منزلگاهی در بهشت و منزلگاهی در » : در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
(1).« دوزخ دارد ، کافران منزلگاه دوزخی مؤمنان را به ارث میبرند و مؤمنان جایگاه بهشتی کافران را
با ایمان و کارهاي شایسته محبوب دلها شوید
96 اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا
. صفحه 177 « تفسیر نمونه » جلد 2 صفحه 31 و جلد 6 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء شانزدهم ( 149
کسانیکه ایمانآورده و عملصالحانجامدادهاند، خداوند رحمن محبت آنها را در دلها میافکند .
هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد به فرشته بزرگش جبرئیل » : در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
میگوید : من فلان کس را دوست دارم او را دوست بدار ، جبرئیل او را دوست خواهد داشت ، سپس در آسمانها ندا میدهد که
: اي اهل آسمان ، خداوند فلان کس را دوست دارد، او را دوست دارید و بهدنبال آن همه اهلآسمان او را دوست میدارند، سپس
پذیرش این محبت در زمین منعکس میشود .
و هنگامیکه خداوند کسی را دشمن بدارد به جبرئیل میگوید : من از او متنفّرم، اورا دشمن بدار، جبرئیلاو را دشمنمیدارد،
سپس در میان اهل آسمانهاندامیدهدکه خداونداز او متنفر است، اورا دشمن دارید، همه اهل آسمانهااز
(1).« اومتنفرمیشوند،سپسانعکاساینتنفردرزمینخواهدبود
-1 این حدیث در بسیاري از منابع معروف حدیث و همچنین بسیاري ازکتبتفسیرآمدهاست،ولیمامتنیرا انتخابکردیمکه درتفسیر
صفحه 53 از 63
نقل شده . « بخاري » و « مسلم » و « احمد » جلد 5 صفحه 454 از « فی ظلال »
150 ) سوره مَریَم )
این حدیث پرمعنی نشان میدهد که ایمان و عمل صالح بازتابی دارد به وسعت عالم هستی و شعاع محبوبیت حاصل از آن تمام
پهنه آفرینش را فرامیگیرد ، ذات پاك خداوند چنین کسانی را دوست دارد ، نزد همه اهل آسمان محبوبند و این محبت در قلوب
انسانهایی که در زمین هستند ، پرتوافکن میشود .
محبت علی در دلهاي مؤمنان
در بسیاري از کتب حدیث و تفسیر اهل تسنن ( علاوه بر شیعه ) روایات متعددي در شأن نزول آیه ( اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنِ وُدّا ) از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده استکه نشان میدهد نخستین بار این آیه در مورد
« قرطبی » و « گنجی شافعی » در تذکره و « سبط ابن الجوزي » در کشاف و « علامه زمخشري » علی نازل گردیده است ، از جمله
در تفسیر
( جزء شانزدهم ( 151
در فصولالمهمه و « ابن صباغ مالکی » در تفسیر معروف خود و « نیشابوري » در ذخائر العُقْبی و « محب الدین طبري » مشهورش و
در روحالمعانی را میتوان نام برد ، از جمله : « آلوسی » در در صَواعِقُالْمُحْرِقَۀِ و « هیثمی » در دُرالمنثور و « سیوطی »
قُلِ اللّهُمَّ اجْعَلْ لی » : چنین نقل میکند : رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به علی فرمود « براء بن عازب » در تفسیر خود از « ثعلبی »
عِنْدَكَ عَهْدا وَ اجْعَلْ لی فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ مَوَدَّةً ، فَاَنْزَلَ اللّهُ تَعالی" : اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا:"
بگو خداوندا، براي من عهدي نزد خودت قرارده و دردلهاي مؤمنانمودت مرابیفکن، در این هنگام، آیه" اِنَّ الَّذینَ امَنُوا " ...نازل
گردید ( 1) درباره علی بن ابیطالب نازل گردیده و معنی آن این است که خدا محبت او را در دلهاي مؤمنان قرار
(2). « میدهد
. جلد 3 ، صفحه 83 تا 86 ،« احقاق الحق » 1 و 2 طبق نقل
152 ) سوره مَریَم )
اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که » : شاید به همین دلیل در روایت صحیح و معتبر از خود امیر مؤمنان علی چنین نقل شده
مرا دشمندارد، هرگز دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا ( و نعمتهایش ) را در کام منافق فرو ریزم که مرا دوست دارد ،
دوست نخواهد داشت ،این بهخاطر آن است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به صورت یک حکم قاطع به من فرموده است : اي علی هیچ
(1). « مؤمنی تو را دشمن نخواهد داشت و هیچ منافقی محبت تو را در دل نخواهد گرفت
نزول این آیه در مورد علی به عنوان یک نمونه اتم و اکمل است و مانع از تعمیم مفهوم آن در مورد همه مؤمنان با سلسله مراتب ،
نخواهد بود .
ارتباط و انس با قرآن بسیار ساده است
اشاره
کلمات قصار کلمه « نهج البلاغه » جلد 6 صفحه 533 و همچنین « مجمع البیان » جلد 16 صفحه 130 و « روح المعانی » -1
. 45
صفحه 54 از 63
( جزء شانزدهم ( 153
97 فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقینَ وَ تُنْذِرَ بِه قَوْما لُدّا
ما قرآن را بر زبانتو آسان ساختیم تا پرهیزکاران را به وسیله آن بشارت دهی و دشمنان سرسخت را انذار کنی .
به معنی دشمنی است که خصومت شدید دارد و بهکسانی « اَلَدّ » جمع « لُدّ »
گفتهمیشودکهدردشمنیکردنمتعصب،لجوجوبیمنطقهستند.
ما قرآن را بر زبان تو آسان کردیم تا » : به معنی تسهیل است ، خداوند در این جمله میفرماید « تَیْسیر » از ماده « یَسَّرْناهُ »
این تسهیل ممکن است از جهات مختلف بوده باشد : « پرهیزکاران را بشارت دهی و دشمنان سرسخت را انذار کنی
از این نظر که قرآن ، عربی فصیح و روانی است که آهنگآن در گوشها دلانگیز و تلاوت آن بر زبانها آسان است .
از نظر این که خداوند آن چنان تسلطی به پیامبرش بر آیات قرآن، داده بود که به آسانی و درهمهجا و برايحل هرمشکل، از آن
استفاده میکرد و پیوسته بر مؤمنان تلاوت مینمود .
154 ) سوره مَریَم )
از نظر محتوا که در عین عمیق و پر مایه بودن درك آن سهل و ساده و آسان است ، اصولاً آن همه حقایق بزرگ و
برجسته که در قالب این الفاظ محدود با سهولت درك معانی ریخته شده ، خود نشانهاي است از آنچه در آیه فوق میخوانیم
که بر اثر یک امداد الهی ، صورت گرفته است .
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ : ما قرآن را براي تذکر و » : در سوره قمر در آیات متعدد این جمله تکرار شده است
. « یادآوري آسان کردیم آیا پند گیرندهاي هست
98 وَ کَمْ اَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ اَحَدٍ اَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزا
چه بسیار اقوام ( بیایمان و گنهکاري ) را قبل از آنها هلاك کردیم ، آیا احدي از آنها را احساس میکنی یا کمترین صدایی
از آنان میشنوي .
( جزء شانزدهم ( 155
گفته میشود ، یعنی این اقوام ستمگر و « رِکاز » به معنی صداي آهسته است و به چیزهایی که در زیر زمین پنهان میکنند « رِکْز »
دشمنان سرسخت حق و حقیقت آنچنان درهم کوبیده شدند که حتی صداي آهستهاي از آنان به گوش نمیرسد .
پایان سوره مَریَم
156 ) سوره مَریَم )
سوره طه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 طه
طه .
یا رجل » برخورد میکنیم که مفهومی شبیه « طه » اي مرد ) است و در پارهاي از اشعار عرب نیز به کلمه ) « یا رَجُل » به معنی « طه »
( و یا نزدیک به آن دارد که بعضی از این اشعار ممکن است مربوط به آغاز اسلام یا قبل از اسلام باشد .( 1 «
در حدیثی از امام صادق میخوانیم" : طه "از اسامی پیامبر است و معنی آن " یا طالِبَ الْحَقِّ ، اَلْهادي اِلَیْهِ : "اي کسی که طالب
صفحه 55 از 63
. « حقی و هدایت کننده به سوي آنی
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
( جزء شانزدهم ( 157
هادي » اشارهبه « ها » و « طالِبُ الْحَقِّ » اشاره به « طا » مرکب از دو حرف رمزي است « طه » از این حدیث چنین برمیآید که
میباشد . استفاده از حروف رمزي و علائم اختصاري در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسیار « اِلَیْهِ
مورد استفادهاست.
براي پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله درآمده است ، « اسم خاص » بر اثر گذشت زمان ، تدریجا به صورت « یس » مانند « طه » کلمه
تعبیر شده است « یَابْنَ طه » میگویند و از حضرت مهدي در دعاي ندبه « آل طه » تا آنجا که آل پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نیز
.
سوره